صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی
صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

علم حقیقی

ابى بصیر مى‌گوید:خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم و عرض کردم:قربانت گردم،مى‌خواهم از شما سؤال خصوصى کنم،در اینجا کسى هست که سخن مرا بشنود؟
گوید:امام پرده‌اى که میان او اتاق دیگرى آویخته بود بالا زد و سرى در آن کشید،و سپس فرمود:اى ابو محمد،از هرچه خواهى بپرس، گوید:گفتم قربانت،شیعیان بازمى‌گویند که:رسول خدا«ص)به على علیه السّلام بابى از دانش آموخته که از آن هزار باب براى وى گشوده شد؟
فرمود:اى ابا محمد،رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به على علیه السّلام هزار باب آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مى‌شد،گفتم:بخدا علم این است، ساعتى آن حضرت سر انگشت به زمین زد و سپس فرمود:محققا این علم است ولى باز آن علم کامل و نهائى نیست و به راستى جامعه نزد ماست و مردم چه مى‌فهمند که جامعه چیست‌؟گفتم: قربانت گردم،جامعه چیست‌؟فرمود:دفترى است که هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله درازا داشت و به املاء آن حضرت است که از زبان خود بیان کرده و على علیه السّلام به دست خود نوشته، هر حلال و حرام و هرچه مورد نیاز مردم باشد در آن است حتى دیه خراش در آن ذکر شده است سپس دست بر بدن من زد و فرمود:اى ابو محمد،به من اجازه مى‌دهى‌؟گوید: عرض کردم:قربانت،من در اختیار شما هستم هرچه خواهید بکنید، گوید نشگونى از من گرفت و فرمود:حتى جریم این عمل هم در آن ذکر شده و در این‌حال چهرۀ خشمگینى داشت،گوید:گفتم:به خدا علم این است،فرمود:این هم علم است ولى باز علم نهائى و کامل نیست و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:و به راستى در نزد ما است جفر و چه مى‌فهمند که جفر چیست‌؟گوید:عرض کردم که:جفر چیست‌؟فرمود: یک ظرفى است از پوست که در آن است علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته از بنى اسرائیل،گوید:گفتم:به راستى این است همان علم کامل،فرمود:این هم علمى است ولى باز آن علم نهائى و کامل نیست،و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:به راستى نزد ما است مصحف فاطمه علیه السّلام و چه مى‌فهمند که مصحف فاطمه چیست‌؟گوید:گفتم: مصحف فاطمه علیه السّلام چیست‌؟فرمود:سه برابر این قرآنى که در میان شماست در آن است و به خدا یک کلمه از این قرآن شما هم در آن نیست،گوید:گفتم:به خدا علم کامل این است،فرمود:این هم علمى است ولى آن علم نهائى و کامل نیست،و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:به راستى در نزد ماست علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست گفتم:قربانت گردم بخدا علم نهائى این است،فرمود:این هم علمى است ولى آن علم نهائى نیست،گوید:عرض کردم:قربانت،پس علم نهائى و کامل چیست‌؟فرمود:آن علمى که در هرشب و هرروز نسبت به کارى دنبال کارى و چیزى پدید شود تا روز قیامت.

ترجمه حدیث؟

در کتاب بخاری ذیل روایات نشوز روایتی آمده است از عایشه که ارتباط آن با بحث نشوز مشخص نیست  که «عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ " إِذَا خَرَجَ أَقْرَعَ بَیْنَ نِسَائِهِ فَطَارَتِ الْقُرْعَةُ عَلَى عَائِشَةَ وَحَفْصَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا فَخَرَجَتَا جَمِیعًا، وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا سَارَ بِاللَّیْلِ سَارَ مَعَ عَائِشَةَ یَتَحَدَّثُ مَعَهَا فَقَالَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ أَلَا تَرْکَبِینَ اللَّیْلَةَ بَعِیرِی وَأَرْکَبُ بَعِیرَکِ فَتَنْظُرِینَ وَأَنْظُرُ  قَالَتْ: بَلَى فَرَکِبَتْ عَائِشَةُ عَلَى بَعِیرِ حَفْصَةَ وَرَکِبَتْ حَفْصَةُ عَلَى بَعِیرِ عَائِشَةَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَاله وسَلَّمَ إِلَى جَمَلِ عَائِشَةَ وَعَلَیْهِ حَفْصَةُ فَسَلَّمَ وَسَارَ مَعَهَا حَتَّى نَزَلُوا فَافْتَقَدَتْهُ عَائِشَةُ، فَلَمَّا نَزَلُوا جَعَلَتْ تَجْعَلُ رِجْلَیْهَا فِی الْإِذْخِرِ وَتَقُولُ: یَا رَبِّ سَلِّطْ عَلَیَّ عَقْرَبًا أَوْ حَیَّةً تَلْدَغُنِی وَرَسُولُکَ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَقُولَ لَهُ شَیْئًا؛ رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله هر گاه به سفرى مى ‏رفت بین همسرانش با قرعه کسى را با خود همراه مى‏ کرد. یکبار قرعه به نام عایشه و حفصه افتاد، حضرتش شبها همراه عایشه مى ‏رفت و با او صحبت مى‏ کرد. تا اینکه یک شب حفصه به عایشه پیشنهاد کرد که امشب جاى خود را عوض کنیم ببینیم چه مى ‏شود. عایشه هم پیشنهاد او را قبول کرد. رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله آن شب همراه شتر عایشه - که حفصه در آن بود - مى‏ رفت تا آنکه در جائى فرود آمدند. عایشه پیامبر را گم کرد. حسادتش او را واداشت که پاهایش را در میان گیاه اذخر (که در آن حیوانات گزنده وجود دارد) قرار داده و گفت: خدایا! عقربى یا مارى را بر من مسلط کن که مرا بگزد. چه کنم پیامبر تو است و نمى ‏توانم چیزى بگویم» (بخاری، 1422، ج 7 ص 33). 


نابغه ذبیانی در این باره عنوان می­کند

إذا ما غزوا بالجیش حلّق فوقهم

 

عصائب طیر تهتدی بعصائب

() هنگامی که آنان به لشکری هجوم میبریند گروهی از پرندگان بر سر ایشان پرواز میکنند تا هدایت کنند گروه مقاتلین را