صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی
صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

دیدگاه یزیدیه پیرامون جایگاه ملک طاووس

مقدمه

پیدایش و باورهای دین یزیدی محل مناقشه و اختلاف نظر محققان و نویسندگان بوده و هست. آنها نظریه ها و دیدگاه های بسیاری را ارائه کردند که با سردرگمی و تناقض همراه است. علت این امر به چند مورد برمی گردد: اول اینکه آنچه در گذشته در مورد آنها نوشته شده به قلم کسانی بوده است که عملاً با شرایط و عقاید آنها ناآشنا بوده و شخصاً با ایزدیان همزیستی ندارند. اتکای آنها به روایت داستان ها و گوش دادن به افرادی که افسانه ها و داستان هایی درباره آنها بدون اسناد مستند نقل می کنند از این علل است.ثانیاً، بسته شدن جامعه ایزدی و ترس آنها از بیگانگان و افراد خارجی در نتیجه جنگ ها و آزار و اذیتی است که علیه آنها انجام شده بود سبب شد دین ایشان با هاله ای از راز و رمز احاطه شود. علاوه بر همه موارد فوق، هیچ مبناى مکتوبى تاریخی براى این دین وجود ندارد، زیرا روحانیون این دین چون زرتشتیام منشأ دینى خود را در بیان شفاهى حفظ مى‌کنند و از این رو علم آنان به صورت سینه‌ها به سینه است. از این رو بررسی ریشه دار این دین دچار دشواریی هایی است، یکی از مسائلی که در این دین مورد توجه است این شبهه است که ایشان را شیطان پرست عنوان می­کند به واقع در میان گروهی از ادیان این گروه شیطان پرست فرض می­شوند این به دلیل شخصیت ملک ئاوس در میان یزیدیان است که گاه مسلمانان و مسیحیان با شیطان (شیطان) یگانه می­دانند. اما یزیدیان در این موضوع را به شدت مناقشه می‌کنند و او را رهبر فرشتگان می‌دانند، نه فرشته‌ای که سقوط کرده است، به گفته کریستین آلیسون:

ایزدی‌های کردستان را خیلی چیزها خوانده‌اند که معروف‌ترین آن‌ها «شیطان پرستان» است، این اصطلاح هم توسط همسایگان بی‌همدل و هم غربی‌های شیفته استفاده می‌شود. این لقب پر شور نه تنها برای خود ایزدی ها بسیار توهین آمیز است، بلکه به سادگی اشتباه است. 

 از این رو این سوال پیش می­آید که آیا ایشان به راستی شیطان پرست میباشند؟ در این میان مقالاتی چند به رشته تحریر در آمده است از جمله  یزیدیه یا شیطان پرستان نوشته سید عبدالرزاق حسنی، نشریه ارمغان» سال 1312 - شماره 11. یزیدیه شیطان پرستی یا ثنویت گرایی؟ نوشته دکتر محمد نبی سلیم، نشریه مشکوه » تابستان 1379  شماره67. اهریمن پرستی زروانی و نمونه های باز مانده از آن. نوشته آرش اکبری مفاخر، مطالعات ایرانی » پاییز 1388 - شماره 16. که این نوشتار هرچند به این بحث پرداخته­اند اما این بررسی از دو جهت قابل تامل است آیا بر اساس نظام فکری ایشان شیطن پرستی صحیح است یا نه؟ دوم از جهت آنکه توجیه خود یزیدیه در این مورد چیست؟ از این رو بررسی این مهم ضروری مینماید.

رابطه عدی بن مسافر و ملک طاووس

عدی بن مسافر محوری ترین شخصیت دین یزیدی است. یزیدیان نام او را با احترام فراوان می‌برند و قبر او را مقدس‌ترین مکان روی زمین می‌دانند، زیرا او را «تجدیدکننده» دین می‌دانند. برخی بر این باورند که در مورد مشکل ایزدی ها با جوامع همسایه در مورد طاووسی ملک، با ظهور صوفیان و پناه بردن آنها به مناطق ایزدی نشین که در داخل حکومت اسلامی به عنوان یک گروه انسانی تسلیم واقعیت سیاسی-مذهبی شده بودند. و با توسل شیخ عدی بن مسافر به یزیدیان که تحت تأثیر حسین الحلاج و اندیشه های توحید بودند، داستان شیطان به اشتباه با توصیف طاووس ملک آمیخته شد، بدون اینکه یزیدیان اساساً با شیطان ارتباط داشته باشند. اما اندیشه صوفیان که شیطان را بزرگ کردند و بر اساس دیدگاه قرآنی ـ انجیلی ارزش او را در میان فرشتگان بالا بردند و او را در اندیشه صوفیانه بعد از خدا در رتبه دوم قرار دادند و و با ادغام اندیشه های اسلامی از طریق این صوفیان وارد جامعه یزیدی شد. ترکیبی از عقاید به وجود آمد که تصور نادرستی در مورد رابطه ایزدی ها با شیطان به دیگران می داد.

به علاوه اتهام پرستش شیطان در مورد یزیدیان بیش از پانصد سال نمی‌گذرد، در حالی که ایشان مدعی پنج هزار سال دیانت هستند و این زا دلیل دیگری بر عدم ارتباط بین پادشاه طاووس (خدای خورشید، ایزی، خودی، آدی) و شیطان در ادیان کتاب مقدس میدانند

ارتباط با یزدانیسیم

یزدانیسم یا آیین فرشتگان، دینی شبه تاریخی پیش از اسلام است که دارای پیوندهای ادعایی مربوط به دین میترایی کردها است. این اصطلاح توسط محقق کرد و بلژیکی مهرداد ایزدی برای نشان دادن دین «اصلی» کردها معرفی و پیشنهاد شد. به گفته ایزدی، یزدان‌گرایی اکنون در فرقه‌های یزیدی، یارسانیسم و علویت کرد ادامه دارد.

مفهوم یزدانیسم هم در درون و هم فراتر از گفتمان‌های ناسیونالیستی کرد، تلقی گسترده‌ای پیدا کرده است، اما مورد مناقشه سایر دانشمندان ادیان ایرانی قرار گرفته است. با این حال، شباهت‌های «شگفت‌انگیز» و «غیرقابل انکار» بین یزیدیان و یارسان یا اهل حق (اهل حق) کاملاً ثابت شده است، که برخی از آنها را می‌توان به عناصر یک ایمان باستانی مشترک که در آن زمان وجود داشت، مرتبط باشد. که جدا از دین زرتشتی و به آداب دین میترایی پیش از زرتشتی قابل تشبیه است.

در الهیات یزدانی، نیرویی مطلق (حک یا حق) همه هستی را در بر می گیرد. کیهان را با ذاتش به هم پیوند می‌دهد، و به کائنات هفت آقا ("هپتد"، "هفت اسرار"، "هفت فرشته") سپرده است که حیات جهانی را حفظ می‌کند و می‌تواند در افراد، باب ("دروازه" یا"آواتار") تجسم یابد. این هفت سرچشمه با هفت جنبه آنوناکی آنو در الهیات باستانی بین النهرین قابل مقایسه هستند و شامل ملک تا اوس ("فرشته طاووس" یا "پادشاه") است که توسط برخی از محققان به عنوان معادل انکی خدای باستانی پسر دوموزی پیشنهاد شده است.

برخی محققین به ایرانی بودن این خدایان به ویژه شیخ شمس الدین اشاره کرده اند که شخصیت ایزدی است و ویژگی های مشترک بسیاری با میترا خدای ایرانی قدیم دارد. مانند همراهی خورشید، که نقش مهمی در سوگند و درگیر شدن در قربانی سالانه گاو نر که در جشنواره های پاییز برگزار می شود دارد. الهیات پیش از اسلام از مذاهب بومی و محلی ایرانیان غربی در این سه دین باقی مانده است، اگرچه بیان و واژگان به شدت متاثر از فرهنگ واژگان صوفیانه عربی و فارسی بوده است.

ویژگی اصلی یزدانیسم اعتقاد به هفت موجود الهی خیرخواه است که جهان را در برابر تعداد مساوی از موجودات شرور دفاع می کنند. در حالی که این مفهوم به ناب‌ترین شکل خود در یارسانیسم و یزیدیسم وجود دارد و به «هفت قدیس/شخص روحانی» تبدیل می‌شود. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم این ادیان، آموزه تناسخ است. اعتقاد به تناسخ در میان نصیریان (علویان شمسی) نیز مستند شده است.

ارتباط با یارسانیسم

یزیدیان که اشتراکات زیادی با پیروان یارسانیسم دارند، از دیدگاه یارسانی (که گاهی به آن اهل حق یا یارسان نیز گفته می شود)، جهان از دو جهان متمایز و در عین حال مرتبط با یکدیگر تشکیل شده است: باطنی (باطنی) و بیرونی (ظاهری) که هر کدام نظم و قوانین خاص خود را دارند. اگرچه انسان ها فقط از دنیای بیرون آگاه هستند، اما زندگی آنها بر اساس قوانین دنیای درون اداره می شود. از دیگر ارکان مهم نظام اعتقادی آنان این است که ذات الهی تجلیات متوالی در قالب انسان (مظهریت، برگرفته از ظاهر) و اعتقاد به انتقال روح (یا دونادونی در کردی) دارد. یارسانی مناسک و مناسک مسلمانان را رعایت نمی کنند.

از ویژگی های آیین یارسانی می توان به هزاره گرایی، فطرت گرائی، برابری طلبی، تناسخ، فرشته شناسی، تجلی الهی و دوگانه گرایی اشاره کرد.

یارسانی‌ها بر این باورند که ذات الهی دارای تجسم‌های متوالی است که به نام مظهریات (شبیه به آواتارهای هندو) شناخته می‌شوند. آنها معتقدند خداوند در هر دوره از جهان یک تجلی اولیه و هفت تجلی ثانویه را به صورت فرشته یا انسان بروز می دهد. این هفت نفر به «هفت تن» معروف هستند که به معنای «هفت نفر» است.

1-    مظهریت اولیه عهد اول، ذات الهی معروف به خاوندگار بود که جهان را آفرید.

2-    مظهریت اولیه عهد دوم علی بن ابی طالب چهارمین خلیفه و اولین امام شیعه بود. این توضیح نام جایگزین یارسانس علی اللهی، «معتقدان به الوهیت علی» است.

3-    ظهریت اولیه عهد سوم شاه خوشین بود.

4-    مظهریت در دوره چهارم، سلطان سهاک است.

هر دوره در باور یارسانی، ظهور هفت مظهر ثانویه الهی یا هفت تن را شاهد بود. در دوره اول آنها به شکل واقعی فرشته ای خود ظاهر شدند، در حالی که در دوره های بعدی در تجسمات انسانی ظاهر شدند. «هفت تن» مسئولیت امور حوزه داخلی را بر عهده دارد.

1-    مظهریت ثانویه دوره اول شامل فرشتگان جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل و یک موجود فرشته زن است.

2-    مظهریات دوره دوم شامل سلمان، قنبر، محمد، نصیر (که یا عیسی مسیح است یا تئوفوبوس) و بهلول است. همچنین شامل فاطمه، دختر محمد به عنوان تجسم فرشته زن است.

3-    مظهریات دوره سوم شامل شاه فضل الله ولی، بابا سرهنگ دودانی و بابا نائوس است.

4-    در عهد چهارم، هفت تن یا «هفت نفر» که سلطان سهاک مسئولیت امور قلمرو درونی را بر عهده داشت.

رابطه با زرتشت

در اینجا باید گفت برخی بر این باورند که آیین زرتشتی از یزیدیان جدا شد (شمسانیزم)، زیرا اصل یگانگی خدای خورشید که ایزی و ملک طاووس و القاب دیگر در آن متجلی است را شکست. دین زرتشت خواستار دوگانگی خدایان خدای خیر و خدای بد، بود. این گروه بر این باورند که مسیحیت و اسلام این اصل را از دین زرتشتی - با تغییر وصف خدای شیطانی به فرشته شر و جن شر به عنوان تحول دیگری از اصل توحید در کشورهای کنعان و شبه جزیره عربستان گرفته اند، بدون اینکه دقیقاً مشخص شود که چگونه شر برای همیشه به موازات خوبی باقی می ماند. در حالی که در اسلام شیطان تا زمان ظهور باقی میماند در مسیحیت و یهودیت نیز پس از جنگ ارمگدون از میان می­رود و از این رو این برداشت صحیح نیست.

به هر حال، بدترین اتفاقی که در عصر زرتشتی گری برای ایزدیان رخ داد این بود که آموزه های زرتشتی برای اینکه گاه به زور و گاه با فلسفه تحمیلی سعی می کرد مردم را از دین یزیدی دور کند، بنابراین صفت خدایان معکوس شد و تئوس (طاووس) که نماد خدا و صفت صفات خدای خوب تا آن زمان، بود بنا به تعریف جدید شر تعریف شد و این نام را صفتی مرتبط با شیاطین و جنیان شیطانی قرار داد و آن خصوصیات طاووس ملک به اهورامزدا داده شد و به همین دلیل این واژه در ادبیات فارسی - کردی بعدها به کلمه (دیوس) و از بعد به أدیو» تبدیل شد  که به معنای عفریت است.

با این وجود گمان بر این است ملک طاووس اگرچه در ادبیات دینی و اجتماعی یزیدیان باقی ماند، اما بر خلاف اقوام مجاور این عنوان به صورت عنوانی واجد حکمت و خیر مطلق باقی مانده است و در میان ویژگی های ملک طاووس یزیدی هیچ ویژگی بدی وجود ندارد. اما ادیان پیرامونی به ویژه زرتشتیان همسایه او را بر خلاف صفات الهی خیرخواهانه اش (حکمت، نیکی و جاودانگی) در یزیدیه تفسیر بر اساس آموزه های خود نمودند و چنان شد که برای این اقوام تئوس دومین قدرت الهی یا فرشته ای است که نشان دهنده بدی هاست قلمداد شد و از این رو یزیدیه را به عنوان شیطان پرست تلقی نمودند.

هستی شناسی

اما بر اساس تفسیر خود یزیدیان دین یزیدیه به خالق یا بزرگ ترین خدا «خودی» یا «ایزی» نگاه ویژه ای دارد، او یگانه خدایی است که خود را آفریده و سپس خلق کرده است. جهان هستی با همه جهاتش خالق خیر و شر، به همین دلیل است که در این دین هیچ فرشته شیطانی یا فرشته ای نافرمان وجود ندارد، همانطور که خداوند 1000 عنوان دارد، در متنی دینی می فرماید: «سلطان ایزی بی خو پدشای؛ هزار او یک ناو لی خو دانای؛ ناو مزین هر خودای؛ سلطان ایزی خداست، خود را به هزار و یک نام می­خواند، بزرگترین نام او خداست»[1].

خلقت جهان

ایشان بیان می کنند که جهان آفریده خدا در ابتدا یک مروارید بوده است. مدتی در این حالت بسیار کوچک و محصور باقی ماند (اغلب یک عدد جادویی مانند چهل یا چهل هزار سال) قبل از اینکه در حالت فعلی بازسازی شود. در این دوره هپتادها به وجود آمدند، خداوند با آنها عهد بست و دنیا را به آنها سپرد. که اعضای هپتاد (هفت) که در آغاز همه چیز توسط خداوند به وجود آمدند عبارتند از  ملک طاووس، شیخ حسن، شیخوبکر و چهار برادر که به اسرار اربعه معروف هستند: شمس الدین، فخرالدین، سجادین و ناصرالدین.

خلقت طاووس

ملک طاووس محوری ترین و مشهورترین شخصیت در دین یزیدی است. از نظر جنبه های تاریخی و زبانی؛ کلمه طاووس (تاوس) از کلمه ای در زبان پهلوی گرفته شده که در گذشته توسط شمسانی­ها (خورشید پرستان) به کار می رفته است. در یونانی نیز استفاده می شده است که این نشان از ارتباط وثیق این آئین با میترائیسم داشته است. این کلمه به معنای (پرنده طاووس) نیست، بلکه از کلمه (teos) به معنای خدا آمده است. و «طاووس ملک» یا «تائوس ملک» - چون حرف طا در کُرمانجی یافت نمی شود - به معنای خدای فرشتگان است. که البته ممکن است خدای مالک نیز معنا شود ولی از آنجا که متن متقنی از یزیدیان وجود ندارد این معنا توسط ایشان مشهور شده شده است.

در مورد خلقت ایشان یزیدیان بر این باورند که خداوند از نور خود هفت فرشته را آفرید و اداره جهان هستی را به آنها واگذار کرد. آنها عبارتند از عزازیل (ملک طاووس)، دردائیل (شیخ سن)، اسرافیل (شیخ شمش)، میکائیل (شیخ ابوبکر)، عزرائیل (سجادین)، شمنائیل (شیخ ناصرالدین) و نورائیل (شیخ فخرالدین). رئیس این هفت فرشته طاووس ملک است.

یزیدیان مدعی هستند که به خدای یگانه ای به عنوان خالق جهان اعتقاد دارند که جهان را تحت مراقبت این هفت «موجود مقدس» یا فرشته قرار داده است که «رئیس» آنها ملک طاووس، است. ملک طاووس به‌عنوان فرمانروای جهان، باعث می‌شود که هم خوب و هم بد برای افراد ایجاد شود و این شخصیت دوگانه در افسانه‌های سقوطی موقت از لطف خدا دارد، قبل از اینکه اشک‌های پشیمان‌آمیزش آتش‌های زندان جهنمی‌اش را خاموش کند و او با خدا آشتی کند.

اگر در متن دینی یزیدیان که در مورد نام‌ها یا القاب بزرگ‌ترین خدا، «خودی» مرور کنیم، به متن بسیار مهمی می‌رسیم که جایگاه «ملک طاووس» را روشن می‌کند، چنان که متن می‌گوید: «ایزی و طاووس ملک و شخادی یکی هستند. معانی را از یکدیگر جدا نکنید. اوست که آرزوها را برآورده می کند»[2]. بر اساس این متن یزیدان تفاوتی میان خدای و ملک تاوس و شخادی قاول نیستند و این سه را عنوانی برای یک معنی فرض می­کنند.

همچنین در اساطیر یزیدی، طاووس ملک، بزرگ فرشتگان، در عدی بن مسافر مجسم شده است، چنان که درباره خود می گوید: «یزیدی من در زمان زندگی آدم در بهشت ​​و همچنین زمانی که نمرود ابراهیم را در آتش افکند حاضر بودم و زمانی که خداوند به من گفت تو فرمانروایی و تو خدای زمینی حضور داشتم».

با توجه به آنچه گفته شد باید توجه داشت که تعیین کلمه عدی و شیخادی به شیخ عدی بن مسافر به معنای یگانه انگاری مصداقی نیست. ایزدی ها همیشه از الوهیت فلسفی سخن می­گویند که جدای از مقدسینی که در تاریخ آنها ظاهر شده اند بنابر این دیدگاه شیخ حسن انسان هست و شیخسن فرشته مقرب ماه. و شیخ شمس الانسان است و شیشمس فرشته است که که با شمشی اداد آشوری نسبت دارد. در خاتمه، از نظر فلسفی، خودی، ایزی و ملک طاووسی همگی در مفهوم یزیدی از صفات خداوند سبحان هستند.

نتیجه

از آنجا که دین یزیدی معتقد به تناسخ ارواح است، به کثرت تصاویر الوهیت نیز معتقد هستند، از این رو پیروان دین یزیدی معتقدند که درجات یا مراتبی وجود دارد که «خودی» در آن ظاهر می شود، یک وقت ایزی است که امر مربوط به آسمان و الوهیت ملکوتی اوست. در جای دیگر نیز خدای خورشید است. در صفت دوم او خدا یا پادشاه فرشتگان، " ملک طاووس" است. در آخرین ویژگی او که با زمین مرتبط است، «عدی» است. پس در مرتبه مطلق همان خودی است، و در مرتبه دیگر نزد ملائکه و مرتبه سوم نزد عالم یا زمین و از این رو این تصور را که ایشان خودی را با ملک تاوس یکسان می­انگارند دچار چالش می­کند و ایشان همه این عناوین را در ضمن تجلیات هزار صفت او قلمداد می­کنند. 

[1]. Sultan Êzî bi xwe pedşa ye, Hezar û yek nav li xwe danaye, Navê mezin her Xweda ye.

[2]. Êzî, û Tawisî Melek û Şîxadî yekin. Hûn me’niya jêk mekin. Ew zû miraza hasil dikin.

شَمشی-اَدَد یکم ۱۸۰۹–۱۷۷۶ پ. م

در حالی که حمورابی قوانین خود را در جنوب بین النهرین زیر نظر می گرفت، شمال با ابرهای طوفانی یک جنگ آتی غرق می شد. شمشی-آداد قصد داشت امپراتوری خود را بسازد و آزمایش اجتماعی خود را انجام دهد. بر خلاف حمورابی، شمشی عاد هیچ زمانی برای عدالت یا حکومت قانون نداشت. تنها نگرانی او قدرت خام و کنترل سیاسی لجام گسیخته بود.

شمشی آداد در اسور، شهری-دولتی که در کرانه رود دجله تأسیس شده بود، زندگی می کرد. این بود که شمشی عداد می خواست پایتخت و مرکز کل جهان شود. اولین سفارش او ساختن یک بنای معبد عظیم برای خدای بت پرستش بود. معبد از کنده‌های عظیم سرو ساخته شد و سپس با نقره و طلا پوشانده شد.

در وقف معبد خود، شمشی آداد با جسارت اعلام کرد که خدایش او را به عنوان پادشاه جهان برگزیده است. البته آهنگ آشنایی بود. هر پادشاه بین النهرینی که خدای خاص خود را می پرستید، شجاعانه اعلام می کرد که خدای او می خواهد که او پادشاه جهان یا حداقل بقیه بین النهرین شود. در اصل، بسیاری از باورهای مذهبی سومریان باستان برای تقویت حرص و طمع و جاه طلبی تعدادی از دیکتاتورهای سیاسی تشنه قدرت استفاده می شد.

با شنیدن بیانیه جاه طلبانه شمشی آد، شهروندان وفادار آسور با وظیفه شناسی تشویق کردند و ادعای او را تصدیق کردند. شمشی آداد با استفاده از تأیید خدایان به عنوان کاتالیزور، ارتش خود را جمع کرد و تهاجم تمام عیار به بین النهرین را آغاز کرد.

شمشی-ادد و آشور نمونه بارز این هستند که چگونه سو استفاده از دین در سیاست به منظور پیشبرد دستور کار سلطه بر جهان در هم تنیده شدند. این موضوع در بین النهرین آغاز شد و موضوعی بود که توسط بسیاری از  امپراتوری های جهانی پی درپی تا زمانی که هزاران سال بعد توسط حکومت پاپ پذیرفته شد، ادامه یافت.

چیزی در مورد جنگیدن با انگیزه مذهبی وجود دارد که برای ذهن انسان جذاب تر از جنگیدن صرفاً بر اساس حرص و جاه طلبی است. گویی دوست داریم از آن برای رهایی وجدان خود از گناه استفاده کنیم، اما حقیقت این است که خدای در کتاب های  مقدس به خاطر طمع یا جاه طلبی دست به جنگ نمی زند. او خدایی است که برای حق و عدالت جنگ می کند. خدایی که انگیزه هایش به قدری پاک است که پیامبران خود را در راه حقیقت و عدالت تا کشته شدن ترغیب میکند.

شمشی آداد مانند هر دیکتاتور خوبی رفتار کرد که ارزشش را داشت. او با زور و ترس وحشیانه حکومت کرد. او خواستار وفاداری بی چون و چرای رعیت خود بود. او انتظار اطاعت سریع و بی دریغ را داشت. هر کس حتی بوی فتنه را بر سر خود حمل می کرد، فوراً خلع شد.

این شمشی اداد بود که سنت طولانی وحشیگری نظامی را آغاز کرد که آشور به آن معروف شد. هنگامی که او یک ایالت-شهر را فتح کرد، اولین کارش غارت و سوزاندن بود. سپس همه رهبران را جمع کرد، آنها را در خیابان ها قصابی می کرد، و سپس سرشان را روی دیوارهای اطراف شهر می گذاشت.

جالب توجه است که این عمل که سر حریف را به چوبی قرار میدادند تا شهروندان متعجب ببینند و مراقب آن باشند، در انگلستان به ویژه در طول جنگ های رزها به کار گرفته شد.

آشوری ها چنان شهرت هولناکی به دست آوردند که اکثر شهرهایی که شمشی اداد به آنها نزدیک شد، قبل از شلیک یک تیر، پرچم سفیدی را به اهتزاز درآوردند. آنها پیشنهاد کردند تا زمانی که او از جان و معیشت آنها در امان باشد، به او پول بدهند تا پادشاه آنها شود.

آشور در سراسر شمال بین النهرین گسترش یافت و او خود را پادشاه جهان نامید که در بهترین حالت اغراق آمیز بود اما او واقعاً اهمیتی نمی داد. جالب اینجاست که شمشی- آداد هرگز سعی نکرد بابل را فتح کند، عمدتاً به این دلیل که می دانست بابل  امپراتوری وی را از میان میبرد.

پس از مرگ شمشی آداد، پسرانش بر سر امپراتوری به مشاجره پرداختند و شکاف هایی در داخل امپراتوری ظاهر شد. سپس حمورابی تصمیم گرفت آشور را تصرف کند. هنگامی که حمورابی آشور را فتح کرد، امپراتوری بابلی قدیم، اگر نگوییم تمام بین‌النهرین، کنترل بیشتر آن را در دست گرفت.