صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی
صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

مکاشفه یوحنا

زن و اژدها

و علامت بزرگی در بهشت ظاهر شد: زنی در آفتاب پوشیده و ماه زیر پایش و تاجی از دوازده ستاره بر سر

او حامله بود و از درد و رنج زایمان فریاد می زد.

سپس علامت دیگری در آسمان ظاهر شد: اژدهای قرمز بزرگی با هفت سر و ده شاخ و هفت تاج سلطنتی بر سرهایش

دم او یک سوم ستارگان را از آسمان برد و به زمین پرتاب کرد. و اژدها در برابر زنی که در شرف زایمان بود ایستاد و آماده بود تا به محض زایمان فرزندش را ببلعد.

و پسری به دنیا آورد، پسری که با عصای آهنین بر تمامی امتها حکومت خواهد کرد

آن زن به بیابان گریخت، جایی که خدا مکانی برای تغذیه او برای 1260 روز آماده کرده بود.

آنگاه جنگی در آسمان در گرفت: میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش به مقابله پرداختند

اما اژدها به اندازه کافی قوی نبود و دیگر جایی در بهشت برای او و فرشتگانش یافت نشد

اژدهای بزرگ به پایین پرتاب شد - آن مار باستانی که شیطان و شیطان را فریبنده تمام جهان نامید. او به زمین افکنده شد و فرشتگانش با او بودند.

و صدای بلندی در بهشت شنیدم که می گفت

اکنون نجات و قدرت آمده است

و پادشاهی خدای ما

و قدرت منجی  او

زیرا مدعی برادران ما به زیر کشیده شده است

کسی که روز و شب آنها را در حضور خدای ما متهم می کند.

۱۱ با خون بره او را غلبه کردند

و به قول شهادتشان.

و آنها زندگی خود را دوست نداشتند

تا از مرگ گریزان باشد.

پس ای آسمانها شاد باشید،

و شما که در آنها ساکن هستید!

اما وای بر زمین و دریا.

شیطان با خشم فراوان بر شما نازل شده است

دانستن اینکه او فقط زمان کوتاهی دارد

زن تحت تعقیب

و چون اژدها دید که او را به زمین انداخته اند، به تعقیب زنی که پسر زاییده بود پرداخت

اما به زن دو بال عقاب بزرگ داده شد تا از حضور مار به جای خود در بیابان پرواز کند، جایی که او مدتی، زمان‌ها و نیم‌مدتی در آنجا تغذیه شد.

پآنگاه از دهان مار آبی مانند نهر فوران کرد تا زن را فرا گرفته و او را در جویبار ببرد

اما زمین به زن کمک کرد و دهان خود را گشود تا نهری را که از دهان اژدها ریخته بود ببلعد

 و اژدها بر آن زن خشمگین شد و رفت تا با بقیه فرزندانش که احکام خدا را نگاه می دارند و به شهادت عیسی پایبند هستند، جنگ کند.

و اژدها در ساحل دریا ایستاده بود.

 

تاریخچه فکری ولنتاین

در واقع روز ولنتاین ریشه خود را از جشن روم باستان لوپرکالیا گرفته است. هنگامی که گرگ های درنده در جنگل های اطراف پرسه می زدند، رومی ها از خدای خود، لوپرکوس خواستند تا گرگ ها را دور نگه دارد. در 15 فوریه، جشنواره ای برای بزرگداشت لوپرکوس برگزار شد. لوپرکالیا که در اواخر فوریه یا 15 فوریه جشن گرفته می‌شد، جشن باروری بود که به فاونوس، خدای کشاورزی رومی، و همچنین رومولوس و رموس بنیان‌گذاران رومی اختصاص داشت.

برای شروع جشنواره، اعضای لوپرچی، یک دسته از کاهنان رومی، در غاری مقدس جمع می‌شدند، جایی که گمان می‌رفت نوزادان رومولوس و رموس، بنیان‌گذاران روم، توسط یک گرگ یا لوپا نگهداری می‌شدند. کاهنان یک بز را برای باروری و یک سگ را برای تطهیر قربانی می کردند. سپس پوست بز را نوار می‌کردند، در خون قربانی فرو می‌بردند و به خیابان‌ها می‌رفتند و به آرامی با پوست بز هم به زنان و هم به مزارع سیلی می‌زدند. زنان رومی به دور از ترس، از لمس پوست‌ها استقبال می‌کردند، زیرا اعتقاد بر این بود که این پوست‌ها را در سال آینده بارورتر می‌کند. بعداً در روز، طبق افسانه، همه زنان جوان شهر نام خود را در یک کوزه بزرگ می گذاشتند. مجردهای شهر هر کدام یک نام انتخاب می کردند و برای یک سال با زن انتخابی خود جفت می شدند. این فستیوال اغلب به ازدواج ختم می شد.

تاریخچه روز ولنتاین – و داستان قدیس حامی آن – در هاله ای از رمز و راز است. ما می دانیم که فوریه از دیرباز به عنوان ماه عاشقانه جشن گرفته می شده است، و روز سنت ولنتاین، همانطور که امروز می شناسیم، حاوی بقایایی از سنت مسیحی و روم باستان است. اما سنت ولنتاین که بود و چگونه با این آیین باستانی پیوند خورد؟

افسانه ها حاکی از آن است که  پس از اینکه ولنتاین برخی از احکام امپراتورها را زیر پا گذاشت، در نهایت دستگیر، زندانی شد و در نهایت در 14 فوریه، در آستانه جشن لوپرکالیا، سر بریده شد. پس از مرگ او، ولنتاین به عنوان قدیس شناخته شد. همانطور که روم مسیحی تر شد، کشیش ها تعطیلات بهاری را از 15 فوریه به 14 فوریه - روز ولنتاین - منتقل کردند. اکنون این تعطیلات به جای لوپرکوس، سنت ولنتاین را گرامی داشت.

کلیسای کاتولیک حداقل سه قدیس مختلف به نام های ولنتاین یا والنتینوس را می شناسد که همگی کشته شدند. یک افسانه ادعا می کند که ولنتاین کشیشی بود که در قرن سوم در رم خدمت می کرد. وقتی امپراتور کلودیوس دوم تصمیم گرفت که مردان مجرد سربازان بهتری نسبت به کسانی که دارای همسر و خانواده هستند، هستند، ازدواج برای مردان جوان را غیرقانونی اعلام کرد. ولنتاین که بی‌عدالتی این فرمان را درک کرد، از کلودیوس سرپیچی کرد و به انجام ازدواج برای عاشقان جوان در خفا ادامه داد. وقتی اقدامات ولنتاین کشف شد، کلودیوس دستور داد که او را به قتل برسانند.

داستان‌های دیگر حاکی از آن است که ولنتاین ممکن است به دلیل تلاش برای کمک به مسیحیان برای فرار از زندان‌های سخت روم کشته شده باشد، جایی که آنها اغلب مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌گرفتند. طبق یک افسانه، یک ولنتاین زندانی در واقع اولین "ولنتاین" را پس از عاشق شدن با دختر جوانی - احتمالاً دختر زندانبانش - که در حین حبس به ملاقات او رفت، برای خود فرستاد. گفته می‌شود که قبل از مرگش نامه‌ای با امضای «از ولنتاین تو» برای او نوشته است، عبارتی که هنوز هم استفاده می‌شود. اگرچه حقیقت پشت افسانه های ولنتاین مبهم است، داستان ها همه بر جذابیت او به عنوان شخصیتی دلسوز، قهرمان و مهمتر از همه رمانتیک تأکید می کنند. در قرون وسطی، شاید به لطف این شهرت، ولنتاین به یکی از محبوب ترین قدیسان در انگلستان و فرانسه تبدیل شد.

تعداد زیادی از شهدای اولیه مسیحیت ولنتاین نامیده شدند. ولنتاین‌هایی که در 14 فوریه جشن گرفته می‌شوند، ولنتاین رم  و ولنتاین ترنی هستند.

ولنتاین ترنی اسقف اینترامنا (در حال حاضر ترنی، در مرکز ایتالیا) شد و گفته می شود که در جریان آزار و شکنجه امپراتور اورلیان در سال 273 به شهادت رسید. او در خیابان فلامینیا به خاک سپرده شد، اما در مکانی متفاوت از ولنتاین رم. یادگارهای او در کلیسای سنت ولنتاین در ترنی قرار دارد. پروفسور جک بی. اوروچ از دانشگاه کانزاس خاطرنشان می‌کند که «چکیده‌هایی از اعمال این دو قدیس تقریباً در تمام کلیساها و صومعه‌های اروپا بود.

دایره المعارف کاتولیک از قدیس سومی به نام ولنتاین صحبت می کند که در شهادت های اولیه در تاریخ 14 فوریه نام برده شده است. او با تعدادی از یاران در آفریقا به شهادت رسید، اما چیزی بیشتر از او در دست نیست

در  استشهاد بید که در قرن هشتم گردآوری شده است، یاف بیان می کند که سِنت ولنتاین به عنوان یک مسیحی مورد آزار و اذیت قرار گرفت و توسط امپراتور روم کلودیوس دوم شخصا مورد بازجویی قرار گرفت. کلودیوس تحت تأثیر ولنتاین قرار گرفت و با او گفتگو کرد و تلاش کرد تا او را به بت پرستی رومی تبدیل کند تا جانش را نجات دهد. ولنتاین نپذیرفت و در عوض سعی کرد کلودیوس را به مسیحیت تبدیل کند. به همین دلیل او را اعدام کردند. گزارش شده است که قبل از اعدام، او با شفای جولیا، دختر نابینای زندانبانش، آستریوس، معجزه کرد. دختر زندانبان و خانواده چهل و شش نفری او، اعضای خانواده و خادمان، به عیسی ایمان آوردند و تعمید گرفتند.

نایاک ساخته mi6

آپلود عکس

 

محمدباقر نمازی در سال 1315 هجری شمسی در شهر نجف عراق متولد شد. او 6 ماهه است که خانواده‌اش این شهر را به مقصد ایران ترک کرده و بعد از آن همواره بین ایران و هند در سفر بودند. سابقه خاندان نمازی‌ها در ایران به قرن 14 هجری برمی‌گردد. جد پدری باقر نمازی، ملا محمد جواد نمازی شیرازی که به شیخ الشریعه اصفهانی معروف است. بر اساس سوابق موجود، خاندان نمازی‌های شیراز جزو خانواده‌های ثروتمند شیراز بوده و برخی از اعضای این خاندان در قرن نوزدهم در زمینه تجارت تریاک فعالیت می‌کرده‌اند. این خاندان از همان ابتدا با یهودیان و کمپانی‌های انگلیسی به ویژه کمپانی هند شرقی همکاری‌هایی داشته است. در صفحه 106 کتاب حقوق بگیران انگلیس نام شریعت اصفهانی به عنوان یکی از 10 مجتهدی آمده است که در نجف ماهانه 500 روپیه از انگلیس دریافت می‌کرده است. همچنین برخی از اعضای این خانواده مانند محمد نمازی عضو لژ فراماسونری روشنایی، افرادی مثل مهدی نمازی عضو حزب ایران نوین و خود محمد باقر نمازی هم دارای مسئولیت‌های مهمی در رژیم پهلوی بوده‌اند. محمد باقر نمازی دوران تحصیلاتش را در مدارس خصوصی و دانشگاه‌های انگلیسی گذرانده است و تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود رادر مدرسه انگلیسی- مسیحی کلکته گذرانده می‌گذراند. خود او در این باره می‌گوید:" اولین دوران تحصیلات ابتدایی در مدرسه سنت جوزف کونل گذشت و از همان کودکی با زبان انگلیسی آشنا شدم." باقر نمازی دوره کارشناسی را در رشته علوم اقتصاد در دانشگاه سنت خاویر می‌گذراند و پس از اخذ مدرک کارشناسی در دفتر اقتصادی سازمان برنامه و بودجه مشغول به کار می‌شود.

باقر نمازی در دورانی که در خارج از ایران به سر می‌برده است، به عنوان نماینده سازمان ملل و یونیسف، در کشورهایی همچون مصر فعالیت می‌کرده است. از دیگر اقدامات نمازی در دوران اقامتش در خارج از ایران، راه‌اندازی شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) با همکاری فرزندش سیامک نمازی و تریتا پارسی رئیس نایاک است.

دیدار سیامک نمازی و تریتا پارسی در همایش تعامل ایران و آمریکا در سال 1380 زمینه ساز تشکیل شورای ملی ایرانیان آمریکا و با حمایت محمد باقر و سیامک نمازی می‌شود و از همان زمان تریتا پارسی دیدارهایی با برخی مقامات ایرانی به منظور گسترش نقش نهادهای اجتماعی مردم‌نهاد انجام می‌دهد. پس از آن در سال 1382 دیداری با محمد باقر نمازی در واشنگتن ترتیب می‌دهد و بر ظرفیت سازی برای ایجاد نهادهای غیر دولتی در ایران توافق می‌کند. سیامک نمازی بین سال‌های 2010 تا 2012 به مدت 19 ماه و به صورت رسمی تحت عنوان عضو کمیته مشورتی خاورمیانه با موسسه سایپ همکاری داشته و برای این مدت 19 هزار دلار حقوق دریافت کرده است. وی در دوران اقامت خود در آمریکا با دانشگاه دفاع ملی آمریکا (NDU) که به نوعی ارگان علمی و اطلاعاتی پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) محسوب می‌شود، همکاری داشته و در جلسات محرمانه این نهاد شرکت داشته‌‌ است. سیامک نمازی همچنین با موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) که مقر آن در تل‌آویو است، همکاری داشته است. به عنوان مثال، وی در جلسه‌ای در 22 فروردین 92 و تنها دو ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران، شرکت کرده و به بررسی میزان تغییرات در جمهوری اسلامی پرداخته است. با ابن وجود ادعای ارتباط نایاک با جمهوری اسلامی امری انحرافی است

یک نمونه استفاده از داده ها و مواد وحیانی برای استفاده در براهین

در آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‏ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دوست همرازى جز از همکیشان خود مگیرید، که دیگران از هیچ فسادى در حق شما کوتاهى نمى‌کنند و خواستار رنج و مشقت شمایند. و کینه‌توزى از گفتارشان آشکار است و آن کینه که در دل دارند بیشتر است از آنچه به زبان مى‌آورند. آیات را برایتان آشکار ساختیم، اگر به عقل دریابید». خداوند در این آیه با خبر از غیب یعنی نهان کافران به مومنین هشدار می¬دهد از کینه درونی کافران بیش از آن چیزی است که در ظاهر نشان می¬دهند و این خبر نشانه ای از سوی خداست که از طرف وی برای مومنان آشکار شده است و دستور به تعقل داده شده است  زیرا در آیه دو قیاس با استفاده از مواد وحیانی و مشهورات به شرح ذیل ارائه شده است:

قیاس اول

صغری: کافران در دل کینه مومنان را دارند

کبری: کسی که در دل کینه نسبت به کسی که از او کینه دارد خواهان رنج او است

نتیجه: پس کافران در دل خواهان رنج مومنین هستند 

قیاس دوم

صغری: کافران در دل کینه مومنان را دارند

کبری: کسی که در دل کینه نسبت به کسی که از او کینه دارد دست به فساد می¬زند

نتیجه: پس کافران نسبت به مومنان دست به فساد می¬زنند. 

نتیجه قیاس اول سبب برای نتیجه قیاس دوم یعنی چون کافران خواهان رنج مومنان هستند نسبت به مومنان دست به فساد می¬زنند. این گزاره  رابطه بدون وحی قابلیت کشف ندارد زیرا نیاز به علم به غیب و نفس انسان ها دارد و این تنها در حیطه علم الهی است. 

قیاس سوم:

صغری: کافران نسبت به مومنان دست به فساد می¬زنند. 

کبری: دوستی با کسی که نسبت به انسان دست به فساد می¬زند عقلا قبیح است. 

نتیجه: دوستی با کافران عقلا قبیح است.

زمانه حافظ

 پیرامون مسائل اجتماعی دوران حافظ باید گفت در زمان حیات حافظ دورانی آغاز شد که از آن می­توان به دوران انحطاط ایلخانان مغول تعبیر نمود در این دوران آخرین پادشاه مقتدر ایلخانی یعنی ابو سعید بهادر خان (716-726 ه. ق) مقارن با ولادت حافظ به قدرت می­رسد و پس از آن حکومت­های ملک الطوایفی در ایران شکل می­گیرد که عرصه را برای نزاع­های داخلی میان ایشان فراهم می­نماید در این دوره محمود شاه اینجو بر شیراز حکومت می­کند وی از زمان الجایتو (703-716 ه. ق) تا زمان بهادر خان حکومتی نیمه مستقل در شیراز مستقر می­کند و این اقتدار تا سال: 734 هجری ادامه میابد ولی سرانجام با مرگ وی به دسیسه ارباخان منجر می­شود. 

حکومت ارباخان نیز دوام چندانی نداشته در همان سال عزل و به دست بازماندگان محمود شاه قصاص می­شود. در این ایام ابو اسحاق پسر محمود شاه، به جنگ با مبارز الدین محمد مظفر در یزد می­رود که برادر دیگرش مسعود شاه شیراز را به تصرف خود در می­آورده و تا سال: 740 هجری در مسند قدرت می­ماند تا در این سال به دست مبارز الدین محمد مظفر (718-759 ه. ق) و پیر حسین چوپانی (م 743 ه. ق) از شیراز متواری و به لرستان رفت.

پیر حسین چوپانی شیراز را تصرف می­کند و 29 روز در آن حکومت کرده سپس امیرشمس الدین محمد برادر دیگر ابواسحاق را به قتل رسانده در نتیجه مردم شیراز شورش کرده او را اخراج می­کنند و بار دیگر مسعود شاه به قدرت بر می­گردد. در سال: 741 پیر حسین با لشکری باز می­گردد شاه مسعود باز فرار کرده به بغداد نزد حسن بزرگ جلایر (م 757 ه. ق) می­رود. و مردم شیراز به مدت 50 روز با پیر حسن جنگیده تا نهایت میانشان صلح برقرار شد و تا سال: 742 هجری که پیوند میان پیر حسین چوپانی و محمد مظفر شکسته می­شود وی در این مسند باقی می­ماند. وی در این زمان به ابو اسحاق پیشنهاد ولایت اصفهان را می­دهد که وی نمی­پذیرد و با اشرف چوپانی (حکومت 744- 758ه. ق) هم پیمان شده شیراز را تصرف می­کند و خود آن خطه را به تصرف در می­آورد.

در سال: 743 هجری حسن بزرگ مسعود شاه را به همراه باغی باستی(م حدود 744 ه. ق) عموی اشرف چوپانی به شیراز رهسپار می­کند و در این زمان ابو اسحاق به نفع برادر از قدرت کناره گیری می­کند و باغی باستی مسعود را به قتل می­رساند و جنگی میان وی و ابو اسحاق در می­گیرد که ابو اسحاق با کمک امیران کازرون به پیروزی می­رسد و وی تا سال: 754 هجری حاکم شیراز می­شود.

در سال: 754 هجری محمد مظفر شیراز را تصرف می­کند. وی تا سال: 759 هجری به دست پسرش کور شده و اندکی بعد می­میرد. پس از این شاه شجاع (م 786ه. ق) تا اخر عمر خطه شیراز را در دست می­گیرد. و آرامش نسبی در این دیار بر قرار می­شود. پس از مرگ شاه شجاع پسـرش زین العابدین به حکومت رسید در این زمان حملات تیمور به ایران آغاز شده بود. در نتیجه وی در سال: 789 هجری از پیش سپاه تیمور فرار نمود و تیمور در سال: 790 هجری شاه یحیی خواهر زاده شاه شجاع را فرمانروای شیراز قرار داد. ولی در همان سال شاه منصور برادر زاده شاه شجاع شیراز را به تصرف در آورد و تا سال 795 یعنی بعد از مرگ حافظ در این شهر حکومت کرد. (استانلی لین پل،  بارتولد، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر ص 219)

باید خاطر نشان کرد حافظ از محمد مظفر دل خوشی نداشت چرا که وی دست پرورده امرای اینجو بود و به طبع دشمن محمد مظفر و حتی پس از این به حلقه ادبی شاه شجاع پـسر محمد مظفر  می­پیوندد که با کور کردن پدر به پادشاهی رسیده است.