مقدمه
میسیولوژی مطالعه آکادمیک تاریخ و روش رسالت مسیحی است. این رشته به عنوان یک رشته دانشگاهی در قرن 19 شروع به گسترش نمود. به طور کلی، میسیولوژی «یک حوزه بین رشته ای پژوهش پیرامون رسالت یا مأموریت های مسیحی است که از روش های الهیاتی، تاریخی و شیوه های علمی اجتماعی استفاده می کند».
از لحاظ تاریخی بر فعالیت های تبلیغی و انجیلی فرقه های پروتستان و کاتولیک از اروپا و آمریکای شمالی به سایر قاره ها متمرکز بود. اما کاهش تعداد مسیحیان در غرب با ظهور مسیحیان انجیلی و پنطیکاستی در جهان، ایشان را با چالشی روبه رو کرد و آن اینکه تغییر تدریجی جمعیت مسیحی جهان از غرب به جهان غیرغرب، مسیحیان را وادار نمود با پرسشهای جدیدی دست و پنجه نرم کنند که بر آمده از همان جهان غرب بود زیرا در حالی که «میسیولوژی» ریشه در کتاب مقدس و الهیات داشت، در مواجهه با علوم اجتماعی، در رشته هایی مانند انسان شناسی، تاریخ، جغرافیا، نظریه ارتباطات، مطالعات دینی تطبیقی، مطالعات اجتماعی، آموزش، روانشناسی و روابط بین دینی قرار گرفت. بنابراین، میسیولوژی در حال حاضر موضوعاتی مانند فرهنگسازی، زمینهسازی، روابط بین ادیان، و رسالت معکوس (مسیحیان آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین مبلغانی را به اروپا و آمریکای شمالی میفرستند.) را شامل میشود. در این نوشتار بر آن هستیم تا به بررسی این موضوع بپردازیم.
پیشینه
میسیولوژی به عنوان یک رشته دانشگاهی تنها در قرن 19 ظاهر شد و مبلغ اسکاتلندی «الکساندر داف» بود که برای نخستین بار یک نظریه سیستماتیک از میسیولوژی را توسعه داد و در سال 1867 به عنوان اولین استاد کرسی میسیولوژی در جهان، در کرسی الهیات انجیلی در "کالج جدید، ادینبورگ" منصوب شد. این صندلی عمر کوتاهی داشت و پس از خروج داف بسته شد. گوستاو وارنک اغلب به عنوان بنیانگذار میسیولوژی پروتستانی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته می شود. او اولین نشریه علمی تبلیغی را در سال 1874 میلادی با نام " مجله ماموریت عمومی" تأسیس کرد و در سال 1897 میلادی به عنوان رئیس بخش "علوم میسیونری در دانشگاه هال" آلمان منصوب شد. کار سه جلدی او در مورد نظریه رسالت پروتستان و بررسی تاریخچه تبلیغ پروتستان بسیار مهم بود (کولمن، پل (2011). "در سرچشمه های میسیون و میسونولوژی: مطالعه ای در پویایی زبان دینی". مجله آکادمی دین آمریکا. شماره: 79 ص: 425-458).
مورخ کلیسای کاتولیک، جوزف اشمیدلین تحت تأثیر کار وارنک، در سال 1910 میلادی در دانشگاه مونستر آلمان سخنرانی خود را در زمینه «مسیولوژی» را آغاز نمود و در سال میلادی1914 به عنوان اولین استاد کرسی «میسیولوژی کاتولیک» در همان دانشگاه منصوب شد (مولر، کارل (1999). "پیشگام میسیولوژی کاتولیک". فرهنگ بیوگرافی مأموریت های مسیحی. انتشارات اردمانز: ص 402-409).
از دهه 1950، «میسیولوژی» به طور کلی در چارچوب الهیات «مأموریت خدا» مورد بحث قرار گرفته است. این موضوع بحث را از «میسیولوژی» برای بشارت دادن جمع غیر مسیحیان، به «مأموریت» در افراد، که موضوعی وسیعتر را شامل میشود تغییر داد. از این رو، «میسیولوژی» مشارکت خلق خدا در فعل خداوند در جهان تعریف شد (کاردوزا-اورلاندی، کارلوس اف (2002). ماموریت: راهنمای ضروری. چاپ ابینگدون. ص 15).
امروزه «میسیولوژی» در بسیاری از مدارس الهیات مسیحی تدریس می شود و دامنه مطالعات و روابط آن با سایر علوم الهیاتی و اجتماعی تا حد زیادی متفاوت است. در حالی که همچنان به عنوان یک رشته الهیات مسیحی تلقی می شود. چندین انجمن آکادمیک برای «میسیولوژی» مانند سازمان های آمریکای شمالی، انجمن «میسیولوژی» آمریکا (ASM) و انجمن «میسیولوژی» انجیلی (EMS) و انجمن بین المللی مطالعات «میسیولوژی» (IAMS) وجود دارد. در دانشگاه های اروپا، به ویژه در دانشگاه های آلمانی زبان، تسلط فزاینده ای بر اصطلاح «الهیات بین فرهنگی» وجود دارد. تعامل تنگاتنگ میان «میسیولوژی، علوم اجتماعی و فرهنگ، محققان را بر آن داشت تا این رشته را در چارچوب تاریخ و جامعهشناسی شکل دهند و در نهایت یادآور این نمته بایسته است در گشذته پیوند وثیقی میان استعمار و «میسیولوژی» وجود داشت. زمانی که مسیحیان اغلب تلاش میکردند از قدرت سیاسی و اقتصادی خود در تبشیر استفاده کنند. بسیاری از ماموریت شناسان اکنون این روش ها را انکار می کنند و تلاش می کنند پارادایم جدیدی بسازند که از چنین رویکردهای امپریالیستی که منجر به تحمیل زبانی و فرهنگی می شود استفاده نکند (موری، استوارت. 2004، پس از مسیحیت: کلیسا و مأموریت در سرزمینی عجیب، کارلایل: چاپ پاترنوستر، ص 83-88).
دو نام برای تأثیری که بر دنیای انگلیسی زبان در نیمه دوم قرن بیستم گذاشتند، مهم هستند. لزلی نیوبیگین (1909-1995) یک پروتستان بود که دبیر شورای مبلغان بین المللی شورای جهانی کلیساها، اسقف در کلیسای جنوب هند و وزیر کلیسای متحد اصلاح شده در انگلستان شده بود. هدف اصلی او، میسیولوژی به دنیای سکولار شده غرب بود. دومین نفر دیوید جی بوش یک آفریقایی جنوبی، از کلیسای اصلاح شده هلند و میسیونولوژیست در دانشگاه آفریقای جنوبی، پرتوریا بود. او در سال 1992، یک سال پس از انتشار خلاصه کتابش «میسیونولوژی دگرگونی - تغییر پارادایم در الهیات میسیونری» در یک تصادف درگذشت.
دوران های میسیونری
خوانش «مسیونری» از عهد جدید مسیحت را قادر می سازد تا چندین روش الهیاتی برای انجام رسالت به دست دهد. دیوید بوش با پیروی از ایده های توماس کوهن و هانس کونگ، شش پارادایم را در تاریخ میسیونری شناسی توصیف کرد اما با بررسی جدید میتوان هفت پارادایم را شناسائی نمود:
1- علاقه ی آخرت شناختی در مسیحیت بدوی به ویژه در نگاه پولوسی و شاگردانش
2- تأکید هلنیستی-آبا کلیسائی بر متافیزیک و عبادت. دوره پدران کلیسا، که معمولاً به آن دوران پاتریستیک: Patristics می گویند، عموماً از پایان زمان عهد جدید یا پایان عصر حواری (حدود 100 پس از میلاد) تا 451 پس از میلاد شورای کلسدون یا به شورای دوم نیقیه در سال 787 میلادی در نظر گرفته می شود (مک گرات، آلیستر ای (1998). الهیات تاریخی: درآمدی بر تاریخ اندیشه مسیحی. آکسفورد، فصل اول).
3- پارادایم قرون وسطایی کلیسا محور و رهبانی بود و حتی به جنگ های میسیونری و اشکال استعمار میسیونری پرداخت.
4- پس از اصلاحات ، پروتستان ها به کندی شروع به فعالیت های تبلیغی کردند، اما در نهایت آناباپتیست ها و پیروان دین به چالش "ماموریت بزرگ" Great Commission پرداختند. در مسیحیت، مأموریت بزرگ دستور عیسی مسیح رستاخیز شده به شاگردانش است تا انجیل را به همه ملل جهان گسترش دهند. مأموریت بزرگ در متی 28: 16-20 تشریح شده است، جایی که عیسی در کوهی در جلیل از پیروان خود میخواهد تا همه ملتها را به نام پدر، پسر و روحالقدس شاگرد کنند و آنها را تعمید دهند.
5- پارادایم مبلغان عصر روشنگری بر ترویج «دانش» مسیحی تأکید داشت.
6- پارادایم دوران مدرن: در قرن بیستم کنفرانس بین المللی مبلغان در ادینبورگ در سال 1910 برگذار شد این کنفرانس و کنفرانس های دیگری در پی گسترش مبلغان در آسیا و آمریکا برگزار شد. با این وجود مسیحیت همچنین در آستانه یک گسترش بزرگ در آفریقا بود. بنابراین، کنفرانس ادینبورگ، مأموریت خود را به عنوان یک فرآیند گسترش جغرافیایی در نظر گرفت. در حالی که از همدردی با مذاهب غیر مسیحی حمایت می کرد، اما بی شک در نهایت یک پیام مسیحی بود. اهمیت اصلی کنفرانس ادینبورگ این بود که پایههای نهضت جهانی و ایده میسیونری را به عنوان شاهد مشترک را بنا نهاد، به گفته بوش، این الگوی است که در آن کاتولیکها و پروتستانها در تعدادی از ایدههای اساسی مشترکند:
1. کلیسا به عنوان نهاد مقدس و نشانه خدا است.
2. رسالت و تبلیغ برای مسیحیت
3. گزینش ترجیحی برای فقرا،
4. فرهنگسازی
رویکرد دیگر در دهه اول پس از ادینبورگ، تأکید بر روابط اجتماعی و جمعی در مأموریت بود. این شیوه با نام مبلغان پروتستان برونو گوتمن و کریستین کیسر مرتبط بود، اما در ایده های یک مبلغ کاتولیک، وینسنت دونوان، به عنوان مروج این ایده شناخته میشود. ماکس وارن که در سال 1942 دبیر کل انجمن مبلغان کلیسای انگلیکن شد، الهیات «حضور مسیحی» را در مورد مذاهب رایج کرد که در آن مبلغان تبلیغی تشویق میشدند که با سایر ادیان با این اعتقاد که مسیح از قبل فعالانه در آنها حضور داشته همدلی داشته باشند (یتس، تی. (1994) مأموریت مسیحی در قرن بیستم کمبریج، بریتانیا)
7- در نهایت در عصر کنونی با نگاه پست مدرن مسیحیت بدون کلیسای واحد مد نظر است که نگاهی متکثر است در این نگاه هر گروه میتواند برای خود کلیسائی داشته باشد و هویت مسیحی واحد وجود ندارد بلکه هویت های مسیحی متکثر وجود دارد که تنها در لفظ مشترک است و در ماهیت از هم متمایز هستند.
دهه 1960 دوران تحول و ناپیوستگی بود. تجربه استعمارزدایی، رشد اکومنیسم و بالاتر از همه، تجدیدی که توسط شورای دوم واتیکان به راه افتاد، تأکیدات جدیدی را در میسیولوژی به ارمغان آورد که ناشی از نگاه پست مدرن بود. در این نگاه واقعیت کثرت گرایی مذهبی و فرهنگی را می پذیرد و اعتقاد به حضور فعال خداوند در سنت های غیر مسیحی را بیان می کند. همچنین انقلاب کلیسایی را با تاکید آنها بر کلیسای خاص به عنوان مبنایی برای تنوع کلیسایی در وحدت می پذیرد (شورتر، ا. کوتاه تر، (1999)به سوی الهیات فرهنگ سازی. نیویورک، ص 2)
نتیجه:
هرچند بحث از میسولوژی را میتوان از دوران رسولان مسیحی دنبال نمود امّا با پیشرفت دانش طی قرن 19 و دوران صنعتی سازی، اکثر جریان علوم در تمدن غرب دچار تحولات گسترده ای شد و در این میان، اندیشه دینی نیز دچار تحولاتی گردید و مانند سایر پدیده های اجتماعی در تلاش برای بقای خود به بهره برداری از این دستاوردها در رسیدن به اهداف خویش گام برداشت. این موضوع در مسیحیت تبشیری با توجه به مرکزیت «تبشیر» در بیشتر جریانات مسیحی چه کاتولیک و چه پروتستان، به شکل گیری رشته ای به نام «میسیولوژی » منجر شد که به برسی راه کارهای و روش های تبشیری میپرداخت. این دانش نوعی اجتهاد تبشیری کلیسایی است. که در آن به کاربردی کردن تبشیر در دین مسیحیت پرداخته میشود. و پس از شکل گیری آکادمیک آن سه دوره را طی کرده است، دوران نخست با توجه به رشد دانش در جهان مسیحی مسیولوژیست ها در صدد برآمدند تا با غلبه فناوری و علمی بر سایر نقات به تبشیر مسیحیت بپردازند. در این دوران این جریان با جریان استعمارگری همراه شد. در دوران بعدی تبشیر بر روی تغییر فرهنگی سرمایه گذرای نمود و در صدد بر آمد تا با تغییر ریشه های فرهنگی به تبشیر مسیحیت بپردازد که با مقابله جریان های ملی و مذهبی مواجه شد از این رو توفیق چندانی نیات هرچند در محیط های فاقد فرهنگ قوی مثل آفریقا موفق بود. در نهایت در دوران پست مدرن کلیسا به این نتیجه رسید که اگرچه میسیولوژیست ها با هم اختلاف نظر و اساسی دارند اما میتوان عنوان نمود در یک اصل با هم اشتراک داشته و در و آن اتحاد جهانی کلیسا است هرچند در نگاه پست مدرن هر خانه نیز میتواند یک کلیسا قلمداد شود.