ماهیت مصدر جعلی است که به وسیله منطقدانان و حکما ساخته شده است و در واقع اسمی مرکب از «ماء» موصوله و «هی» ضمیر مفرد مونث و «یاء» مشدد -علامت مصدر جعل- و «تاء» مصدری است. البته میتوان گفت «یاء» لفظ «هی» به جهت اجتماع دو یاء حذف شده است.
در اصل کلمه ماهیت دو دیدگاه رایج است یکی آنکه گفته شده این واژه در اصل ماهویت بوده است، «یاء» آن «یاء» نسبت و «تاء» آن «تاء» مصدریه، سپس «واو» قلب به یاء و «یاء» در «یاء» ادغام شده است و «هاء» آن مکسور شده است. دیدگاه دوم آن است که ماهیت مشتق از «ماهو» است. و نیز شده ماهیت مرکب از «ماء» استفهامیه و «یاء» نسبت و «تاء» مصدریه بوده است و همزه زائد بعد از الف تبدیل به هاء شده است و گاه به جای ماهیت «مائیت » گفته شده است[1].
این واژه در عرف برای بیان معنای حقیقت و طبیعت و نهاد و ذات و جوهر -لغوی- اشیاء به کار میرود. اما در اصطلاح فلسفی مقابل «وجود» است و به آن چیزی گفته میشود که در جواب این چیست؟ داده میشود: «ما یقال فی جواب ما هو» در اینجا پاسخ سوال از «ما» حقیقیه گفته میشود که پرسش از چیستی اشیاء است.
امّا تفاوت میان ماهیت و مفهوم در چیست؟ در پاسخ باید گفت مفهوم به معنای صورت ذهنی دارای دو نوع است. مفاهیم حقیقی و مفاهیم اعتباری، مفاهیم حقیقی یا اولی همان ماهیتی است که در فلسفه از آن سخن به میان آمده است، این دسته از مفاهیم گروهی هستند که ظرف تحقق آنها هم در ذهن انسان است و هم در خارج و یعنی برخی از آنها در ظرف ذهن محقق میشوند و دارای آثار نیستند و برخی هم در خارج محقق میشوند. مانند مفهوم انسان.
از لوازم این خصوصیت آن است که نسبت این مفهوم به وجود و عدم، برابر است تا ترتب آثار و عدم ترتب برای آن، لابشرط قسمی باشد که در این صورت میتواند با قیدهای گوناگون جمع شود از این رو، در حالات مختلف میتواند به تمام وجود حاضر باشد. و چیستی خود را برای ما آشکار سازد.
به عبارت دیگر، مفاهیم ماهوی و حقیقی، گروهی از مفاهیم هستند که بر اشیاء خارجی حمل میشوند و ذهن آنها را از امور خارجی درک میکند، یعنی به مجرد ادراک یک یا چند مورد به وسیله حواس مادی یا شهود باطنی عقل این مفاهیم کلی را از این مصادیق انتزاع میکند؛ مانند مفهوم کلی سیاهی که بعد از مشاهده اشیاء سفید انتزاع میشود یا مفهوم کلی اضطراب که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس اینگونه درک میشود. چنین مفاهیمی را مفاهیمی ماهوی یا معقولات اولی گفته میشود[2].
مفاهیم اعتباری، مفاهیمی هستند که در مقابل مفاهیم ماهوی به کار میروند طبق این اصطلاح همه معقولات ثانیه چه منطقی چه فلسفی، اعتباری هستند، این مفاهیم بعد از تصور و ادراک معقولات اولیه و در پی شناخت احکام معقولات اولیه، در ذهن ایجاد میشوند و تنها در موطن ذهن یافت میشوند، یعنی هیچ کدام از انواع آن، دارای فرد خارجی نیست. و منظور از فرد ماهیتی است که ما به ازای عینی، مفهوم ذهنی در خارج باشد. به زبان ساده مصداق خارجی مفهوم ذهنی باشد[3]. مشهور فلاسفه مفاهیم ثانوی را به دو دسته تقسیم میکنند، یا قابل حمل بر امور خارجی هستند و یا قابل حمل نیستند و تنها بر مفاهیم و صورتهای ذهنی حمل میشوند. و به اصطلاح اتصاف آنها ذهنی است. مانند کلی و جزیی. دستة اخیر را، معقول ثانوی منطقی مینامند[4] ولی صدر المتالهین، آنها را در سه دسته جای داده است، وی نخست، معقول ثانی را به دو گروه «فلسفی» و «منطقی» تقسیم میکند، سپس در بیان معقول فلسفی خود آنرا، به دو نوع بخش بندی میکند.
وی عنوان میکند: معقول ثانی، گاه مفهومی است که گرچه در خارج راه پیدا نکرده است و فاقد فرد خارجی است یعنی وجود به صورت مطلق و بدون قید در خارج وجود ندارد ولی دارای مصداق عینی است. مانند وجود و وحدت، بنا بر اصالت وجود. و یا مفهومی است که فاقد مصداق خارجی است ولی اشیاء خارجی به آن متصف میشوند و اگر چه عروض آنها ذهنی است ولی اتصاف آنها خارجی است. مانند مفهوم امکان[5].
[1]. فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی
[2]. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۱۷۷. تهران سازمان تبلیغات اسلامی 1392
[3]. تعریفات، جرجانی، علی بن محمد، ص۹۷، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۰. ش، چاپ چهارم
[4]. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۴، ص۳۶۶.
[5]. الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، ملاصدرا، صدرالدین محمد شیرازی، ج۱، ص۳۳۲، قم، مصطفوی، ۱۳۶۸ه. ش، چاپ دوم.