محققان در طول تاریخ یهود فرمولبندیهای متعددی از اصول اصلی یهودیت ارائه کردهاند که همگی با انتقاداتی مواجه شدهاند. یوسف فلاوی (37 -100 میلادی) مورخ باستانی بر اعمال و آداب و رسوم به جای اعتقادات مذهبی تأکید میکرد، و ارتداد را با عدم رعایت هلاخا مرتبط میدانست و معتقد بود که الزامات گرویدن به یهودیت شامل ختنه و پیروی از آداب و رسوم سنتی است.
قدیمیترین نمونههای اعتقادی غیرخاخامیها، تحت تأثیر اسلام، توسط شخصیت قرن دوازدهم یهودا بن الیاس حداسی[1]، تدوین شد و عبارتند از:
1) خداوند خالق همه مخلوقات است. (2) او پیشامد است و هیچ همتا و شریکی ندارد. (3) تمام جهان آفریده شده است. (4) خداوند موسی و سایر انبیا را در قانون کتاب مقدس فراخواند. (5) شریعت موسی به تنهایی صادق است. (6) دانستن زبان کتاب مقدس یک وظیفه دینی است. (7) معبد اورشلیم کاخ فرمانروای جهان است. (8) اعتقاد به معاد همزمان با ظهور مسیح (9) قضاوت نهایی؛ (10) قصاص.
اما محبوب ترین فرمول سیزده اصل ایمانی ابن میمون است که در قرن 12 توسعه یافت. به گفته وی، هر یهودی که حتی یکی از این اصول را رد کند مرتد و بدعت گذار محسوب می شود. دانشمندان یهودی اصلاحی دیدگاههایی دارند که از جهات مختلف با اصول این میمون متفاوت است. بنابراین، در یهودیت اصلاحی تنها پنج اصل اول تایید شده است.
1- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، خالق و راهنمای هر چیزی است که آفریده شده است. او به تنهایی همه چیز را ساخته، می سازد و خواهد ساخت.
2- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، یکی است، و هیچ وحدتی مانند او وجود ندارد، و تنها او خدای ما است، که بود، و هست، و خواهد بود.
3- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، جسمی ندارد، و او از تمام خصوصیات مادّه مبرا است، و هیچ قیاس (فیزیکی) با او نمی توان داشت.
4- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، اولین و آخرین است.
5- من با ایمان کامل معتقدم که برای خالق، و تنها برای او، دعا کردن صحیح است، و دعا کردن به هیچ موجودی غیر از او صحیح نیست.
6- من با ایمان کامل معتقدم که تمام سخنان انبیا حق است.
7- من با ایمان کامل معتقدم که نبوت معلم ما موسی علیه السلام صادق بود و او رئیس پیامبران بود، اعم از پیشینیان و پیروانش.
8- من با ایمان کامل معتقدم تمام توراتی که اکنون در اختیار ماست همان است که به معلم ما موسی علیه السلام داده شده است.
9- من با ایمان کامل ایمان دارم که این تورات مبادله نخواهد شد و هرگز تورات دیگری از خالق وجود نخواهد داشت.
10- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، نام مبارک او، همه اعمال انسانها و همه افکار آنها را می داند، همانطور که نوشته شده است: "که قلب همه آنها را ساخت و همه اعمال آنها را درک کرد" (مزامیر 33: 15).
11- من با ایمان کامل ایمان دارم که خالق، نام مبارک او، به کسانی که احکام او را نگاه می دارند، پاداش می دهد و کسانی را که از آنها تخطی می کنند مجازات می کند.
12- من با ایمان کامل به آمدن مسیح ایمان دارم. و اگرچه ممکن است درنگ کند، اما من هر روز منتظر آمدنش هستم.
13- من با ایمان کامل ایمان دارم که زنده شدن مردگان در زمانی که خالق را خشنود خواهد کرد، مبارک باد، و ذکر او تا ابدالاباد عالی خواهد بود.
اصول ابن میمون در طول چند قرن بعد تا حد زیادی نادیده گرفته شد. بعدها دو بیان مجدد شاعرانه از این اصول در بسیاری از مناجات یهودی ادغام شد،که منجر به پذیرش تقریباً جهانی آنها شد. امّا در "زمان ابن میمون فهرست اصول او توسط حسدایی کرسکاس (חסדאי קרשקש) متولد سال ۱۳۴۰ میلادی، در بارسلونا، کاتالونیا؛ فیلسوف، متکلم، سیاستمدار و آموزگار هلاخا شریعت یهود و جوزف آلبو یوسف آلبو(عبری: יוסף אלבו) فیلسوف و خاخام یهودی در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میلادی نویسنده سفر هاعیقاریم("کتاب اصول") مورد انتقاد قرار گرفت. آلبو و رابعام[2] استدلال کردند که اصول ابن میمون حاوی موارد بسیار زیادی است که اگرچه درست است، اما اصول اعتقادی نیست.
[1]. محقق، جنجالی و دعانویس یهودی کارائی بود که در اواسط قرن دوازدهم در قسطنطنیه شکوفا شد. او را با نام مستعار «ها-ابل» میشناختند که به معنای «سوگوار صهیون» است.
[2]. آبراهام بن دیوید (حدود 1125 - 27 نوامبر 1198) که با مخفف رابعام بن دیوید نیز شناخته می شود، خاخام پرووانسی، مفسر مهم تلمود، بود. و به عنوان پدر کابالا و یکی از حلقه های کلیدی در زنجیره عرفای یهودی شناخته می شود.
بابلی ها از ماه نو، هر هفتمین روز را به عنوان «روز مقدس» جشن می گرفتند که «روز شر» نیز نامیده می شد (به معنی «نامناسب» برای فعالیت های ممنوع). در این ایام مقامات از فعالیت های مختلف منع می شدند و مردان عادی از "درخواست کردن" منع می شدند و حداقل روز 28 به عنوان "روز استراحت" شناخته می شد. ظاهراً هنگام شب برای جلوگیری از ممنوعیت ها، برای خدا و الهه متفاوتی پیشکش می کردند: مردوک و ایشتار در هفتم، نینلیل و نرگال در چهاردهم، سین و شماش در بیست و یکم، و انکی و در روز 28 ماه. الواح مربوط به قرن ششم قبل از میلاد سلطنت کوروش و کمبوجیه دوم نشان می دهد که این تاریخ ها گاهی تقریبی بوده اند. و ماه قمری 29 یا 30 روزه اساساً شامل سه هفته هفت روزه و یک هفته آخر شامل هشت یا نه روز بود که چرخه هفت روزه مداوم را می شکسته است1.
در میان سایر نظریههای مبدأ شبات، دایرهالمعارف جهانی یهودی آیزاک لندمن نظریه آشورشناسانی مانند فردریش دلیتز را ارائه کرد که مبنی بر این که شبات در اصل از چرخه قمری برخاسته است2، که شامل چهار هفته منتهی به سبت، به اضافه یک یا دو روز دیگر محاسبه نشده در ماه.است3.
«Sapattum» یا «Sabattum» که به ندرت تأیید شده است به عنوان ماه کامل، همزاد یا ادغام شده با «شابات» عبری است، اما ماهانه است تا هفتگی؛ این به عنوان شکلی از sa-bat سومری («میان استراحت») در نظر گرفته می شود.
در زبان اکدی به عنوان um nuh libbi («روز نیمه استراحت») به گفته مارچلو کراوری، سبت «به طور قطع از شباتوی بابلی، جشن ماه کامل گرفته شده است، اما تمام آثار منشأ این گونه از بین رفته است. عبرانیان آن را به افسانه کتاب مقدس نسبت میدهند." این نتیجهگیری بازیابی متنی گزارش آسیبدیده آفرینش: Enûma Eliš است، که اینگونه خوانده میشود: «سپس در اواسط ماه با [سابات] روبرو خواهید شد»4.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برندان رابرتسون در کتاب شاهد ما، Our Witness شهادت ها و تجربیات مسیحیان LGBT+ را که امروزه با ایمان فعال و تأثیرگذار زندگی می کنند، جمع آوری کرده است.
وی مدعی است برخی از ایشان از کلیسا با طرد و به حاشیه رانده شدن مواجه شده اند. برخی از طریق آشتی دادن ایمان و تمایلات جنسی خود در کلیسا تحقق و برکت یافته اند. و برخی شاهد احیای بزرگ و پرباری هستند که روح القدس از طریق زندگی جامعه مسیحی دگرباشان جنسی به وجود می آورد.
وی مینویسد
با هزاران مسیحی LGBT+ در سراسر جهان ملاقات کردهاند و شاهد حرکت روحالقدس در عمیقترین راهها بودهاند. من از اینکه چه تعداد از رهبران مسیحی دست به دامن من شده اند تا به من بگویند که آنها نیز احساس کرده اند روح خدا آنها را تشویق می کند تا گام بردارند و افراد دگرباش جنسی+ را به عنوان اعضای وفادار کلیسای مسیح در آغوش بگیرند، شگفت زده شده ام. من مشاهده کردهام که جوامع در سرتاسر جهان به تأیید و پذیرش افراد دگرباش جنسی به عنوان بخشهای برابر و ضروری جوامع خود نزدیکتر و نزدیکتر شدهاند. و من احیای واقعی در میان جوامع مسیحی دگرباشان جنسی را دیده ام.اینها داستانهای ایمان، امید، عشق و زندگی، و گواهی بر کار جدید شگفت انگیز خدا در دنیای امروز ما هستند.
این نسخه منحصر به فرد DLT شامل تعدادی داستان از مسیحیان LGBT+ از بریتانیا و ایرلند است.
برندن رابرتسون Brandan Robertson یک رهبر فکری و مفسر مسیحی است که در تقاطع معنویت، تمایلات جنسی و تجدید اجتماعی کار می کند. او کشیش اصلی کلیسای مسیحی Missiongathering در سن دیگو، ایالات متحده آمریکا است.
یهودیت (به عبری: יַהֲדוּת) یک دین ابراهیمی، و مدعی توحید و قومی است که شامل سنت و تمدن جمعی مذهبی، فرهنگی و قانونی قوم یهود است. ریشه آن به عنوان یک دین سازمان یافته در خاورمیانه در عصر برنز است. دین شناسان بر این باورند که یهودیت مدرن در اواخر قرن ششم قبل از میلاد از یهوه، دین اسرائیل باستان و یهودا تکامل یافته است، و بنابراین به عنوان یکی از قدیمی ترین ادیان توحیدی شناخته می شود. یهودیان مذهبی، یهودیت را بیان عهدی می دانند که خداوند با بنی اسرائیل، یعنی اجدادشان، بسته است. مجموعه وسیعی از متون، اعمال، مواضع الهیاتی و اشکال سازمان را در بر می گیرد.
تورات قسمتی از متن بزرگتر است که به نام تنخ شناخته می شود. تناخ همچنین برای دانشمندان سکولار دین به عنوان کتاب مقدس عبری و برای مسیحیان به عنوان "عهد عتیق" شناخته می شود. سنت شفاهی تکمیلی تورات با متون بعدی مانند میدراش و تلمود نشان داده شده است. کلمه عبری تورات می تواند به معنای «آموزش»، «قانون» یا «آموزش» باشد، اگرچه «تورات» همچنین می تواند به عنوان یک اصطلاح کلی استفاده شود که به هر متن یهودی اشاره دارد که پنج کتاب اصلی را بسط یا توضیح دهد. تورات که نمایانگر هسته سنت معنوی و دینی یهود است، اصطلاح و مجموعهای از آموزههاست که صراحتاً خود را به عنوان شامل حداقل هفتاد وجه و تفسیر بالقوه نامحدود میدانند. مستشرقین بر این باور هستند متون، سنت ها و ارزش های یهودیت به شدت بر ادیان ابراهیمی بعدی، از جمله مسیحیت و اسلام تأثیر گذاشت، همچننی ایاشن بر این باور هستند عبرییسم، مانند هلنییسم، از طریق تأثیر آن به عنوان عنصر زمینه اصلی مسیحیت اولیه، نقش اساسی در شکل گیری تمدن غرب ایفا کرد.
در یهودیت، جنبشهای دینی گوناگونی وجود دارد که بیشتر آنها از یهودیت خاخامی برخاستهاند، که معتقد است خداوند قوانین و احکام خود را در کوه سینا به موسی نازل کرده است. تورات شفاهی. از نظر تاریخی، تمام یا بخشی از این ادعا توسط گروههای مختلف مانند صدوقیان و یهودیت هلنیستی در طول دوره معبد دوم، کارائیتها در دوره قرون وسطی اولیه و متاخر به چالش کشیده شد. و در میان بخشهایی از فرقههای غیر ارتدوکس مدرن. برخی از شاخههای مدرن یهودیت مانند یهودیت انسانگرا ممکن است سکولار یا غیر خداباور در نظر گرفته شوند. امروزه بزرگترین جنبش های مذهبی یهودیان یهودیت ارتدوکس (یهودیت هاردی و یهودیت ارتدوکس مدرن)، یهودیت محافظه کار و یهودیت اصلاحی هستند. منابع اصلی تفاوت بین این گروهها رویکردهای آنها به هالاخا (قانون یهودی)، اعتبار سنت خاخامها، و اهمیت دولت اسرائیل است. یهودیت ارتدکس معتقد است که تورات و هالاخا در منشأ الهی، ابدی و غیرقابل تغییر هستند و باید به شدت از آنها پیروی کرد. یهودیت محافظه کار و اصلاح طلب لیبرال تر هستند و یهودیت محافظه کار معمولاً تفسیر سنتی تری از الزامات یهودیت را نسبت به یهودیت اصلاحی ترویج می کندیک موضع معمول اصلاحات این است که هلاخا باید به عنوان مجموعه ای از دستورالعمل های کلی در نظر گرفته شود تا به عنوان مجموعه ای از محدودیت ها و تعهداتی که رعایت آنها برای همه یهودیان لازم استاز لحاظ تاریخی، دادگاه های ویژه هلاخا را اجرا می کردند. امروزه، این دادگاه ها هنوز وجود دارند، اما عمل یهودیت عمدتاً داوطلبانه است. اختیار در امور کلامی و حقوقی به شخص یا سازمانی اختصاص ندارد، بلکه به متون مقدس و حاخام ها و علمای تفسیر کننده آنها واگذار شده است.
محققان در طول تاریخ یهود فرمولبندیهای متعددی از اصول اصلی یهودیت ارائه کردهاند که همگی با انتقاداتی مواجه شدهاند. یوسف فلاوی (37 -100 میلادی) مورخ باستانی بر اعمال و آداب و رسوم به جای اعتقادات مذهبی تأکید میکرد، و ارتداد را با عدم رعایت هلاخا مرتبط میدانست و معتقد بود که الزامات گرویدن به یهودیت شامل ختنه و پیروی از آداب و رسوم سنتی است.
قدیمیترین نمونههای اعتقادی غیرخاخامیها، تحت تأثیر اسلام، توسط شخصیت قرن دوازدهم یهودا بن الیاس حداسی[1]، تدوین شد:
1) خداوند خالق همه مخلوقات است. (2) او پیشامد است و هیچ همتا و شریکی ندارد. (3) تمام جهان آفریده شده است. (4) خداوند موسی و سایر انبیا را در قانون کتاب مقدس فراخواند. (5) شریعت موسی به تنهایی صادق است. (6) دانستن زبان کتاب مقدس یک وظیفه دینی است. (7) معبد اورشلیم کاخ فرمانروای جهان است. (8) اعتقاد به معاد همزمان با ظهور مسیح (9) قضاوت نهایی؛ (10) قصاص.
اما محبوب ترین فرمول سیزده اصل ایمانی ابن میمون است که در قرن 12 توسعه یافت. به گفته میمونید، هر یهودی که حتی یکی از این اصول را رد کند مرتد و بدعت گذار محسوب می شود. دانشمندان یهودی اصلاحی دیدگاههایی دارند که از جهات مختلف با اصول میمونید متفاوت است. بنابراین، در یهودیت اصلاحی تنها پنج اصل اول تایید شده است.
1- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، خالق و راهنمای هر چیزی است که آفریده شده است. او به تنهایی همه چیز را ساخته، می سازد و خواهد ساخت.
2- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، یکی است، و هیچ وحدتی مانند او وجود ندارد، و تنها او خدای ما است، که بود، و هست، و خواهد بود.
3- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، جسمی ندارد، و او از تمام خصوصیات مادّه مبرا است، و هیچ قیاس (فیزیکی) با او نمی توان داشت.
4- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، اولین و آخرین است.
5- من با ایمان کامل معتقدم که برای خالق، و تنها برای او، دعا کردن صحیح است، و دعا کردن به هیچ موجودی غیر از او صحیح نیست.
6- من با ایمان کامل معتقدم که تمام سخنان انبیا حق است.
7- من با ایمان کامل معتقدم که نبوت معلم ما موسی علیه السلام صادق بود و او رئیس پیامبران بود، اعم از پیشینیان و پیروانش.
8- من با ایمان کامل معتقدم تمام توراتی که اکنون در اختیار ماست همان است که به معلم ما موسی علیه السلام داده شده است.
9- من با ایمان کامل ایمان دارم که این تورات مبادله نخواهد شد و هرگز تورات دیگری از خالق وجود نخواهد داشت.
10- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، نام مبارک او، همه اعمال انسانها و همه افکار آنها را می داند، همانطور که نوشته شده است: "که قلب همه آنها را ساخت و همه اعمال آنها را درک کرد" (مزامیر 33: 15).
11- من با ایمان کامل ایمان دارم که خالق، نام مبارک او، به کسانی که احکام او را نگاه می دارند، پاداش می دهد و کسانی را که از آنها تخطی می کنند مجازات می کند.
12- من با ایمان کامل به آمدن مسیح ایمان دارم. و اگرچه ممکن است درنگ کند، اما من هر روز منتظر آمدنش هستم.
13- من با ایمان کامل ایمان دارم که زنده شدن مردگان در زمانی که خالق را خشنود خواهد کرد، مبارک باد، و ذکر او تا ابدالاباد عالی خواهد بود.
اصول ابن میمون در طول چند قرن بعد تا حد زیادی نادیده گرفته شد. بعدها دو بیان مجدد شاعرانه از این اصول در بسیاری از مناجات یهودی ادغام شد،که منجر به پذیرش تقریباً جهانی آنها شد. امّا در "زمان ابن میمون فهرست اصول او توسط حسدایی کرسکاس (חסדאי קרשקש) متولد سال ۱۳۴۰ میلادی، در بارسلونا، کاتالونیا؛ فیلسوف، متکلم، سیاستمدار و آموزگار هلاخا شریعت یهود و جوزف آلبو یوسف آلبو(عبری: יוסף אלבו) فیلسوف و خاخام یهودی در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میلادی نویسنده سفر هاعیقاریم("کتاب اصول") مورد انتقاد قرار گرفت. آلبو و رابعام[2] استدلال کردند که اصول ابن میمون حاوی موارد بسیار زیادی است که اگرچه درست است، اما اصول اعتقادی نیست
[1]. محقق، جنجالی و دعانویس یهودی کارائی بود که در اواسط قرن دوازدهم در قسطنطنیه شکوفا شد. او را با نام مستعار «ها-ابل» میشناختند که به معنای «سوگوار صهیون» است.
[2]. آبراهام بن دیوید (حدود 1125 - 27 نوامبر 1198) که با مخفف رابعام بن دیوید نیز شناخته می شود، خاخام پرووانسی، مفسر مهم تلمود، بود. و به عنوان پدر کابالا و یکی از حلقه های کلیدی در زنجیره عرفای یهودی شناخته می شود.
پیدایش و باورهای دین یزیدی محل مناقشه و اختلاف نظر محققان و نویسندگان بوده و هست. آنها نظریه ها و دیدگاه های بسیاری را ارائه کردند که با سردرگمی و تناقض همراه است. علت این امر به چند مورد برمی گردد: اول اینکه آنچه در گذشته در مورد آنها نوشته شده به قلم کسانی بوده است که عملاً با شرایط و عقاید آنها ناآشنا بوده و شخصاً با ایزدیان همزیستی ندارند. اتکای آنها به روایت داستان ها و گوش دادن به افرادی که افسانه ها و داستان هایی درباره آنها بدون اسناد مستند نقل می کنند از این علل است.ثانیاً، بسته شدن جامعه ایزدی و ترس آنها از بیگانگان و افراد خارجی در نتیجه جنگ ها و آزار و اذیتی است که علیه آنها انجام شده بود سبب شد دین ایشان با هاله ای از راز و رمز احاطه شود. علاوه بر همه موارد فوق، هیچ مبناى مکتوبى تاریخی براى این دین وجود ندارد، زیرا روحانیون این دین چون زرتشتیام منشأ دینى خود را در بیان شفاهى حفظ مىکنند و از این رو علم آنان به صورت سینهها به سینه است. از این رو بررسی ریشه دار این دین دچار دشواریی هایی است، یکی از مسائلی که در این دین مورد توجه است این شبهه است که ایشان را شیطان پرست عنوان میکند به واقع در میان گروهی از ادیان این گروه شیطان پرست فرض میشوند این به دلیل شخصیت ملک ئاوس در میان یزیدیان است که گاه مسلمانان و مسیحیان با شیطان (شیطان) یگانه میدانند. اما یزیدیان در این موضوع را به شدت مناقشه میکنند و او را رهبر فرشتگان میدانند، نه فرشتهای که سقوط کرده است، به گفته کریستین آلیسون:
ایزدیهای کردستان را خیلی چیزها خواندهاند که معروفترین آنها «شیطان پرستان» است، این اصطلاح هم توسط همسایگان بیهمدل و هم غربیهای شیفته استفاده میشود. این لقب پر شور نه تنها برای خود ایزدی ها بسیار توهین آمیز است، بلکه به سادگی اشتباه است.
از این رو این سوال پیش میآید که آیا ایشان به راستی شیطان پرست میباشند؟ در این میان مقالاتی چند به رشته تحریر در آمده است از جمله یزیدیه یا شیطان پرستان نوشته سید عبدالرزاق حسنی، نشریه ارمغان» سال 1312 - شماره 11. یزیدیه شیطان پرستی یا ثنویت گرایی؟ نوشته دکتر محمد نبی سلیم، نشریه مشکوه » تابستان 1379 شماره67. اهریمن پرستی زروانی و نمونه های باز مانده از آن. نوشته آرش اکبری مفاخر، مطالعات ایرانی » پاییز 1388 - شماره 16. که این نوشتار هرچند به این بحث پرداختهاند اما این بررسی از دو جهت قابل تامل است آیا بر اساس نظام فکری ایشان شیطن پرستی صحیح است یا نه؟ دوم از جهت آنکه توجیه خود یزیدیه در این مورد چیست؟ از این رو بررسی این مهم ضروری مینماید.
عدی بن مسافر محوری ترین شخصیت دین یزیدی است. یزیدیان نام او را با احترام فراوان میبرند و قبر او را مقدسترین مکان روی زمین میدانند، زیرا او را «تجدیدکننده» دین میدانند. برخی بر این باورند که در مورد مشکل ایزدی ها با جوامع همسایه در مورد طاووسی ملک، با ظهور صوفیان و پناه بردن آنها به مناطق ایزدی نشین که در داخل حکومت اسلامی به عنوان یک گروه انسانی تسلیم واقعیت سیاسی-مذهبی شده بودند. و با توسل شیخ عدی بن مسافر به یزیدیان که تحت تأثیر حسین الحلاج و اندیشه های توحید بودند، داستان شیطان به اشتباه با توصیف طاووس ملک آمیخته شد، بدون اینکه یزیدیان اساساً با شیطان ارتباط داشته باشند. اما اندیشه صوفیان که شیطان را بزرگ کردند و بر اساس دیدگاه قرآنی ـ انجیلی ارزش او را در میان فرشتگان بالا بردند و او را در اندیشه صوفیانه بعد از خدا در رتبه دوم قرار دادند و و با ادغام اندیشه های اسلامی از طریق این صوفیان وارد جامعه یزیدی شد. ترکیبی از عقاید به وجود آمد که تصور نادرستی در مورد رابطه ایزدی ها با شیطان به دیگران می داد.
به علاوه اتهام پرستش شیطان در مورد یزیدیان بیش از پانصد سال نمیگذرد، در حالی که ایشان مدعی پنج هزار سال دیانت هستند و این زا دلیل دیگری بر عدم ارتباط بین پادشاه طاووس (خدای خورشید، ایزی، خودی، آدی) و شیطان در ادیان کتاب مقدس میدانند
یزدانیسم یا آیین فرشتگان، دینی شبه تاریخی پیش از اسلام است که دارای پیوندهای ادعایی مربوط به دین میترایی کردها است. این اصطلاح توسط محقق کرد و بلژیکی مهرداد ایزدی برای نشان دادن دین «اصلی» کردها معرفی و پیشنهاد شد. به گفته ایزدی، یزدانگرایی اکنون در فرقههای یزیدی، یارسانیسم و علویت کرد ادامه دارد.
مفهوم یزدانیسم هم در درون و هم فراتر از گفتمانهای ناسیونالیستی کرد، تلقی گستردهای پیدا کرده است، اما مورد مناقشه سایر دانشمندان ادیان ایرانی قرار گرفته است. با این حال، شباهتهای «شگفتانگیز» و «غیرقابل انکار» بین یزیدیان و یارسان یا اهل حق (اهل حق) کاملاً ثابت شده است، که برخی از آنها را میتوان به عناصر یک ایمان باستانی مشترک که در آن زمان وجود داشت، مرتبط باشد. که جدا از دین زرتشتی و به آداب دین میترایی پیش از زرتشتی قابل تشبیه است.
در الهیات یزدانی، نیرویی مطلق (حک یا حق) همه هستی را در بر می گیرد. کیهان را با ذاتش به هم پیوند میدهد، و به کائنات هفت آقا ("هپتد"، "هفت اسرار"، "هفت فرشته") سپرده است که حیات جهانی را حفظ میکند و میتواند در افراد، باب ("دروازه" یا"آواتار") تجسم یابد. این هفت سرچشمه با هفت جنبه آنوناکی آنو در الهیات باستانی بین النهرین قابل مقایسه هستند و شامل ملک تا اوس ("فرشته طاووس" یا "پادشاه") است که توسط برخی از محققان به عنوان معادل انکی خدای باستانی پسر دوموزی پیشنهاد شده است.
برخی محققین به ایرانی بودن این خدایان به ویژه شیخ شمس الدین اشاره کرده اند که شخصیت ایزدی است و ویژگی های مشترک بسیاری با میترا خدای ایرانی قدیم دارد. مانند همراهی خورشید، که نقش مهمی در سوگند و درگیر شدن در قربانی سالانه گاو نر که در جشنواره های پاییز برگزار می شود دارد. الهیات پیش از اسلام از مذاهب بومی و محلی ایرانیان غربی در این سه دین باقی مانده است، اگرچه بیان و واژگان به شدت متاثر از فرهنگ واژگان صوفیانه عربی و فارسی بوده است.
ویژگی اصلی یزدانیسم اعتقاد به هفت موجود الهی خیرخواه است که جهان را در برابر تعداد مساوی از موجودات شرور دفاع می کنند. در حالی که این مفهوم به نابترین شکل خود در یارسانیسم و یزیدیسم وجود دارد و به «هفت قدیس/شخص روحانی» تبدیل میشود. یکی دیگر از ویژگیهای مهم این ادیان، آموزه تناسخ است. اعتقاد به تناسخ در میان نصیریان (علویان شمسی) نیز مستند شده است.
یزیدیان که اشتراکات زیادی با پیروان یارسانیسم دارند، از دیدگاه یارسانی (که گاهی به آن اهل حق یا یارسان نیز گفته می شود)، جهان از دو جهان متمایز و در عین حال مرتبط با یکدیگر تشکیل شده است: باطنی (باطنی) و بیرونی (ظاهری) که هر کدام نظم و قوانین خاص خود را دارند. اگرچه انسان ها فقط از دنیای بیرون آگاه هستند، اما زندگی آنها بر اساس قوانین دنیای درون اداره می شود. از دیگر ارکان مهم نظام اعتقادی آنان این است که ذات الهی تجلیات متوالی در قالب انسان (مظهریت، برگرفته از ظاهر) و اعتقاد به انتقال روح (یا دونادونی در کردی) دارد. یارسانی مناسک و مناسک مسلمانان را رعایت نمی کنند.
از ویژگی های آیین یارسانی می توان به هزاره گرایی، فطرت گرائی، برابری طلبی، تناسخ، فرشته شناسی، تجلی الهی و دوگانه گرایی اشاره کرد.
یارسانیها بر این باورند که ذات الهی دارای تجسمهای متوالی است که به نام مظهریات (شبیه به آواتارهای هندو) شناخته میشوند. آنها معتقدند خداوند در هر دوره از جهان یک تجلی اولیه و هفت تجلی ثانویه را به صورت فرشته یا انسان بروز می دهد. این هفت نفر به «هفت تن» معروف هستند که به معنای «هفت نفر» است.
1- مظهریت اولیه عهد اول، ذات الهی معروف به خاوندگار بود که جهان را آفرید.
2- مظهریت اولیه عهد دوم علی بن ابی طالب چهارمین خلیفه و اولین امام شیعه بود. این توضیح نام جایگزین یارسانس علی اللهی، «معتقدان به الوهیت علی» است.
3- ظهریت اولیه عهد سوم شاه خوشین بود.
4- مظهریت در دوره چهارم، سلطان سهاک است.
هر دوره در باور یارسانی، ظهور هفت مظهر ثانویه الهی یا هفت تن را شاهد بود. در دوره اول آنها به شکل واقعی فرشته ای خود ظاهر شدند، در حالی که در دوره های بعدی در تجسمات انسانی ظاهر شدند. «هفت تن» مسئولیت امور حوزه داخلی را بر عهده دارد.
1- مظهریت ثانویه دوره اول شامل فرشتگان جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل و یک موجود فرشته زن است.
2- مظهریات دوره دوم شامل سلمان، قنبر، محمد، نصیر (که یا عیسی مسیح است یا تئوفوبوس) و بهلول است. همچنین شامل فاطمه، دختر محمد به عنوان تجسم فرشته زن است.
3- مظهریات دوره سوم شامل شاه فضل الله ولی، بابا سرهنگ دودانی و بابا نائوس است.
4- در عهد چهارم، هفت تن یا «هفت نفر» که سلطان سهاک مسئولیت امور قلمرو درونی را بر عهده داشت.
در اینجا باید گفت برخی بر این باورند که آیین زرتشتی از یزیدیان جدا شد (شمسانیزم)، زیرا اصل یگانگی خدای خورشید که ایزی و ملک طاووس و القاب دیگر در آن متجلی است را شکست. دین زرتشت خواستار دوگانگی خدایان خدای خیر و خدای بد، بود. این گروه بر این باورند که مسیحیت و اسلام این اصل را از دین زرتشتی - با تغییر وصف خدای شیطانی به فرشته شر و جن شر به عنوان تحول دیگری از اصل توحید در کشورهای کنعان و شبه جزیره عربستان گرفته اند، بدون اینکه دقیقاً مشخص شود که چگونه شر برای همیشه به موازات خوبی باقی می ماند. در حالی که در اسلام شیطان تا زمان ظهور باقی میماند در مسیحیت و یهودیت نیز پس از جنگ ارمگدون از میان میرود و از این رو این برداشت صحیح نیست.
به هر حال، بدترین اتفاقی که در عصر زرتشتی گری برای ایزدیان رخ داد این بود که آموزه های زرتشتی برای اینکه گاه به زور و گاه با فلسفه تحمیلی سعی می کرد مردم را از دین یزیدی دور کند، بنابراین صفت خدایان معکوس شد و تئوس (طاووس) که نماد خدا و صفت صفات خدای خوب تا آن زمان، بود بنا به تعریف جدید شر تعریف شد و این نام را صفتی مرتبط با شیاطین و جنیان شیطانی قرار داد و آن خصوصیات طاووس ملک به اهورامزدا داده شد و به همین دلیل این واژه در ادبیات فارسی - کردی بعدها به کلمه (دیوس) و از بعد به أدیو» تبدیل شد که به معنای عفریت است.
با این وجود گمان بر این است ملک طاووس اگرچه در ادبیات دینی و اجتماعی یزیدیان باقی ماند، اما بر خلاف اقوام مجاور این عنوان به صورت عنوانی واجد حکمت و خیر مطلق باقی مانده است و در میان ویژگی های ملک طاووس یزیدی هیچ ویژگی بدی وجود ندارد. اما ادیان پیرامونی به ویژه زرتشتیان همسایه او را بر خلاف صفات الهی خیرخواهانه اش (حکمت، نیکی و جاودانگی) در یزیدیه تفسیر بر اساس آموزه های خود نمودند و چنان شد که برای این اقوام تئوس دومین قدرت الهی یا فرشته ای است که نشان دهنده بدی هاست قلمداد شد و از این رو یزیدیه را به عنوان شیطان پرست تلقی نمودند.
اما بر اساس تفسیر خود یزیدیان دین یزیدیه به خالق یا بزرگ ترین خدا «خودی» یا «ایزی» نگاه ویژه ای دارد، او یگانه خدایی است که خود را آفریده و سپس خلق کرده است. جهان هستی با همه جهاتش خالق خیر و شر، به همین دلیل است که در این دین هیچ فرشته شیطانی یا فرشته ای نافرمان وجود ندارد، همانطور که خداوند 1000 عنوان دارد، در متنی دینی می فرماید: «سلطان ایزی بی خو پدشای؛ هزار او یک ناو لی خو دانای؛ ناو مزین هر خودای؛ سلطان ایزی خداست، خود را به هزار و یک نام میخواند، بزرگترین نام او خداست»[1].
ایشان بیان می کنند که جهان آفریده خدا در ابتدا یک مروارید بوده است. مدتی در این حالت بسیار کوچک و محصور باقی ماند (اغلب یک عدد جادویی مانند چهل یا چهل هزار سال) قبل از اینکه در حالت فعلی بازسازی شود. در این دوره هپتادها به وجود آمدند، خداوند با آنها عهد بست و دنیا را به آنها سپرد. که اعضای هپتاد (هفت) که در آغاز همه چیز توسط خداوند به وجود آمدند عبارتند از ملک طاووس، شیخ حسن، شیخوبکر و چهار برادر که به اسرار اربعه معروف هستند: شمس الدین، فخرالدین، سجادین و ناصرالدین.
ملک طاووس محوری ترین و مشهورترین شخصیت در دین یزیدی است. از نظر جنبه های تاریخی و زبانی؛ کلمه طاووس (تاوس) از کلمه ای در زبان پهلوی گرفته شده که در گذشته توسط شمسانیها (خورشید پرستان) به کار می رفته است. در یونانی نیز استفاده می شده است که این نشان از ارتباط وثیق این آئین با میترائیسم داشته است. این کلمه به معنای (پرنده طاووس) نیست، بلکه از کلمه (teos) به معنای خدا آمده است. و «طاووس ملک» یا «تائوس ملک» - چون حرف طا در کُرمانجی یافت نمی شود - به معنای خدای فرشتگان است. که البته ممکن است خدای مالک نیز معنا شود ولی از آنجا که متن متقنی از یزیدیان وجود ندارد این معنا توسط ایشان مشهور شده شده است.
در مورد خلقت ایشان یزیدیان بر این باورند که خداوند از نور خود هفت فرشته را آفرید و اداره جهان هستی را به آنها واگذار کرد. آنها عبارتند از عزازیل (ملک طاووس)، دردائیل (شیخ سن)، اسرافیل (شیخ شمش)، میکائیل (شیخ ابوبکر)، عزرائیل (سجادین)، شمنائیل (شیخ ناصرالدین) و نورائیل (شیخ فخرالدین). رئیس این هفت فرشته طاووس ملک است.
یزیدیان مدعی هستند که به خدای یگانه ای به عنوان خالق جهان اعتقاد دارند که جهان را تحت مراقبت این هفت «موجود مقدس» یا فرشته قرار داده است که «رئیس» آنها ملک طاووس، است. ملک طاووس بهعنوان فرمانروای جهان، باعث میشود که هم خوب و هم بد برای افراد ایجاد شود و این شخصیت دوگانه در افسانههای سقوطی موقت از لطف خدا دارد، قبل از اینکه اشکهای پشیمانآمیزش آتشهای زندان جهنمیاش را خاموش کند و او با خدا آشتی کند.
اگر در متن دینی یزیدیان که در مورد نامها یا القاب بزرگترین خدا، «خودی» مرور کنیم، به متن بسیار مهمی میرسیم که جایگاه «ملک طاووس» را روشن میکند، چنان که متن میگوید: «ایزی و طاووس ملک و شخادی یکی هستند. معانی را از یکدیگر جدا نکنید. اوست که آرزوها را برآورده می کند»[2]. بر اساس این متن یزیدان تفاوتی میان خدای و ملک تاوس و شخادی قاول نیستند و این سه را عنوانی برای یک معنی فرض میکنند.
همچنین در اساطیر یزیدی، طاووس ملک، بزرگ فرشتگان، در عدی بن مسافر مجسم شده است، چنان که درباره خود می گوید: «یزیدی من در زمان زندگی آدم در بهشت و همچنین زمانی که نمرود ابراهیم را در آتش افکند حاضر بودم و زمانی که خداوند به من گفت تو فرمانروایی و تو خدای زمینی حضور داشتم».
با توجه به آنچه گفته شد باید توجه داشت که تعیین کلمه عدی و شیخادی به شیخ عدی بن مسافر به معنای یگانه انگاری مصداقی نیست. ایزدی ها همیشه از الوهیت فلسفی سخن میگویند که جدای از مقدسینی که در تاریخ آنها ظاهر شده اند بنابر این دیدگاه شیخ حسن انسان هست و شیخسن فرشته مقرب ماه. و شیخ شمس الانسان است و شیشمس فرشته است که که با شمشی اداد آشوری نسبت دارد. در خاتمه، از نظر فلسفی، خودی، ایزی و ملک طاووسی همگی در مفهوم یزیدی از صفات خداوند سبحان هستند.
از آنجا که دین یزیدی معتقد به تناسخ ارواح است، به کثرت تصاویر الوهیت نیز معتقد هستند، از این رو پیروان دین یزیدی معتقدند که درجات یا مراتبی وجود دارد که «خودی» در آن ظاهر می شود، یک وقت ایزی است که امر مربوط به آسمان و الوهیت ملکوتی اوست. در جای دیگر نیز خدای خورشید است. در صفت دوم او خدا یا پادشاه فرشتگان، " ملک طاووس" است. در آخرین ویژگی او که با زمین مرتبط است، «عدی» است. پس در مرتبه مطلق همان خودی است، و در مرتبه دیگر نزد ملائکه و مرتبه سوم نزد عالم یا زمین و از این رو این تصور را که ایشان خودی را با ملک تاوس یکسان میانگارند دچار چالش میکند و ایشان همه این عناوین را در ضمن تجلیات هزار صفت او قلمداد میکنند.