صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی
صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

صفحه اطلاع رسانی میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی

تخم مرغ رنگی نوروز-عید پاک

مقدمه

یکی از رسوم در نوروز رسم رنگ کردن تخم مرغ است، در این رسم در روز جشن تولد جهان تخم مرغ را که تمثیلی از نطفه باروری است که بزودی باید جان بگیرد تا زایش کیهانی انجام پذیرد. رنگ میکنند، پوست تخم مرغ خود نمادی از آسمان و طاق کیهان است. میترا نیز بنابر اسطوره از تخم کیهانی به وجود آمد. 

مشابه این سنت درست در مسیحیت نیز وجود دارد و  تخم‌مرغ‌هایی  برای  عید پاک مسیحی در رستاخیز عیسی مسیح تزئین  میشود؛ قدیمی ترین سنت در این میان که همچنان در اروپای مرکزی و شرقی استفاده می شود، استفاده از رنگ و رنگ کردن تخم مرغ است. 

یک رسم رایج در انگلستان در دوره قرون وسطی این بود که کودکان در روز شنبه قبل از شروع روزه در خانه به خانه می رفتند و برای تخم مرغ گدایی می کردند،مردم  برای کودکان تخم مرغ می دادند. این رسم  و رسم نیرنگ یا درمان، Trick-or-treating در شب هالوین، دقیقا مشابه رسم قاشق زنی در ایران که در شب چهارشنبه سوری است.

مفهوم نمادین

تخم مرغ ها، در فرهنگ پاگانیستی، نماد سنتی باروری و تولد دوباره بودند، در مسیحیت، برای جشن عید پاک، تخم مرغ های عید پاک نماد زایش دوباره عیسی است ، علاوه بر این، یک سنت باستانی رنگ آمیزی تخم مرغ های عید پاک با رنگ قرمز «به یاد خون مسیح ریخته شده در آن زمان مصلوب شدن او» بوده است. همچنین تخم مرغ در مسیحیت نمودی از تثلیث و راهی برای تشبیه تثلیث  است زیرا پوسته، زرده و سفیده سه قسمت از یک تخم مرغ هستند.

پیشینه

این رسم تخم‌مرغ عید پاک را می‌توان بر اساس منابع بسیاری در مسیحیان اولیه بین النهرین ردیابی کرد (ویکی کی بلک (1 ژوئیه 2004). مقدمه ای بر فصول کلیسای اسقفی. انتشارات "کلیسا") در این مسیر این رسم از بین النهرین از طریق کلیساهای ارتدکس به اروپای شرقی و سیبری و سپس از طریق کلیساهای کاتولیک و پروتستان در اروپا گسترش یافت. در مقابل پیتر گینزفورد معتقد است که ارتباط بین تخم‌مرغ و عید پاک به احتمال زیاد در اروپای غربی در قرون وسطی به وجود آمده است نه از طریق ایرانیان، زیرا مسیحیان کاتولیک از خوردن تخم‌مرغ در روزه‌داری منع شدند، اما اجازه خوردن آن‌ها در زمان فرا رسیدن عید پاک را داشتند.

در تحلیل این دو دیدگاهب اید گفت سبب این اختلاف در این است که منسا این رسم کجا است اگر مطابق نظر ژاکوب گریم، فولکلورشناس و فیلسوف بانفوذ قرن نوزدهم، عمل کنیم، باید منشا آن را در اروپا جستجو نمود زیرا وی در جلد دوم اسطوره آلمانی خود، حدس می‌زند که رسم عامیانه تخم‌مرغ‌های عید پاک در میان مردمان ژرمن قاره‌ای ممکن است از جشن‌های بهاری الهه ژرمنی که در انگلیسی باستان به نام: اوستر Ēostre (همنام Ôstara) شناخته می‌شود، سرچشمه گرفته باشد. نام  عید پاک در برخی از زبان‌ها (مانند انگلیسی که به نام ایستر می‌گویند) به خاطر وی است. در این صورت نظر  پیتر گینزفورد متین خواهد بود اما اگر نظر بیشتر کارشناسان مانند کی بلک در نظر گرفته شود که این مراسم از ایران آمده است باید آن را ریشه در ارتباط  مسیحیان با ایرانیان به ویژه ارمنیان و کلیسای ارتدوکس دانست.

همچنین برخی بر این باروند این مراسم از از سلسله مصر و فرهنگ های اولیه بین النهرین و کرت یونان، برآمده است زیرا در این فرهنگ ها تخم پرندگان با مرگ و تولد دوباره، و همچنین با پادشاهی مرتبط بود، در 5000 سال پیش تخم های شترمرغ تزئین شده، و نمونه های نمادین از تخم شتر مرغ در طلا و نقره، معمولا در گورهای سومریان و مصریان باستان یافت میشود این روابط فرهنگی با پاگانیست ها ممکن است بر فرهنگ‌های اولیه مسیحی  در آن مناطق تاثیر گذار بوده باشد. همچنین از طریق پیوندهای تجاری، مذهبی و سیاسی  در  مناطق اطراف مدیترانه تأثیر گذاشته باشد. 

اما مشهو در  بسیاری از منابع این است که رسم مسیحی تخم‌مرغ‌های عید پاک از سنت نوروزی ایرانیان در میان مسیحیان اولیه بین‌النهرین اقتباس شده است، که آنها را با رنگ قرمز «به یاد خون مسیح ریخته شده در مصلوب شدن او» رنگ آمیزی کردند (تامپسون، کنت (21 اوت 2013). فرهنگ و پیشرفت: جامعه شناسی اولیه فرهنگ، جلد 8). موید این نکته آنکه این مراسم در مسیحیت در ابتدای بهار برگزار می شود یعنی تقریبا مشابه زمان نوروز.



اصول اعتقادی یهود

محققان در طول تاریخ یهود فرمول‌بندی‌های متعددی از اصول اصلی یهودیت ارائه کرده‌اند که همگی با انتقاداتی مواجه شده‌اند. یوسف فلاوی (37 -100 میلادی) مورخ باستانی بر اعمال و آداب و رسوم به جای اعتقادات مذهبی تأکید می‌کرد، و ارتداد را با عدم رعایت هلاخا مرتبط می‌دانست و معتقد بود که الزامات گرویدن به یهودیت شامل ختنه و پیروی از آداب و رسوم سنتی است.

قدیمی‌ترین نمونه‌های اعتقادی غیرخاخامی‌ها، تحت تأثیر اسلام، توسط شخصیت قرن دوازدهم یهودا بن الیاس حداسی[1]، تدوین شد و عبارتند از:

1) خداوند خالق همه مخلوقات است. (2) او پیشامد است و هیچ همتا و شریکی ندارد. (3) تمام جهان آفریده شده است. (4) خداوند موسی و سایر انبیا را در قانون کتاب مقدس فراخواند. (5) شریعت موسی به تنهایی صادق است. (6) دانستن زبان کتاب مقدس یک وظیفه دینی است. (7) معبد اورشلیم کاخ فرمانروای جهان است. (8) اعتقاد به معاد همزمان با ظهور مسیح (9) قضاوت نهایی؛ (10) قصاص.

اما محبوب ترین فرمول سیزده اصل ایمانی ابن میمون است که در قرن 12 توسعه یافت. به گفته وی، هر یهودی که حتی یکی از این اصول را رد کند مرتد و بدعت گذار محسوب می شود. دانشمندان یهودی  اصلاحی دیدگاه‌هایی دارند که از جهات مختلف با اصول این میمون متفاوت است. بنابراین، در یهودیت اصلاحی تنها پنج اصل اول تایید شده است.

1-    من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، خالق و راهنمای هر چیزی است که آفریده شده است. او به تنهایی همه چیز را ساخته، می سازد و خواهد ساخت.

2-    من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار،  یکی است، و هیچ وحدتی مانند او وجود ندارد، و تنها او خدای ما است، که بود، و هست، و خواهد بود.

3-    من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، جسمی ندارد، و او از تمام خصوصیات مادّه مبرا است، و هیچ قیاس (فیزیکی) با او نمی توان داشت.

4-    من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، اولین و آخرین است.

5-    من با ایمان کامل معتقدم که برای خالق، و تنها برای او، دعا کردن صحیح است، و دعا کردن به هیچ موجودی غیر از او صحیح نیست.

6-    من با ایمان کامل معتقدم که تمام سخنان انبیا حق است.

7-    من با ایمان کامل معتقدم که نبوت معلم ما موسی علیه السلام صادق بود و او رئیس پیامبران بود، اعم از پیشینیان و پیروانش.

8-    من با ایمان کامل معتقدم تمام توراتی که اکنون در اختیار ماست همان است که به معلم ما موسی علیه السلام داده شده است.

9- من با ایمان کامل ایمان دارم که این تورات مبادله نخواهد شد و هرگز تورات دیگری از خالق وجود نخواهد داشت.

10- من با ایمان کامل معتقدم که آفریدگار، نام مبارک او، همه اعمال انسانها و همه افکار آنها را می داند، همانطور که نوشته شده است: "که قلب همه آنها را ساخت و همه اعمال آنها را درک کرد" (مزامیر 33: 15).

11- من با ایمان کامل ایمان دارم که خالق، نام مبارک او، به کسانی که احکام او را نگاه می دارند، پاداش می دهد و کسانی را که از آنها تخطی می کنند مجازات می کند.

12- من با ایمان کامل به آمدن مسیح ایمان دارم. و اگرچه ممکن است درنگ کند، اما من هر روز منتظر آمدنش هستم.

13- من با ایمان کامل ایمان دارم که زنده شدن مردگان در زمانی که خالق را خشنود خواهد کرد، مبارک باد، و ذکر او تا ابدالاباد عالی خواهد بود.

اصول ابن میمون در طول چند قرن بعد تا حد زیادی نادیده گرفته شد. بعدها دو بیان مجدد شاعرانه از این اصول در بسیاری از مناجات یهودی ادغام شد،که منجر به پذیرش تقریباً جهانی آنها شد. امّا در "زمان ابن میمون فهرست اصول او توسط حسدایی کرسکاس (חסדאי קרשקש) متولد سال ۱۳۴۰ میلادی، در بارسلونا، کاتالونیا؛ فیلسوف، متکلم، سیاست‌مدار و آموزگار هلاخا شریعت یهود و جوزف آلبو یوسف آلبو(عبری: יוסף אלבו) فیلسوف و خاخام یهودی در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میلادی‌ نویسنده سفر هاعیقاریم("کتاب اصول") مورد انتقاد قرار گرفت. آلبو و رابعام[2] استدلال کردند که اصول ابن میمون حاوی موارد بسیار زیادی است که اگرچه درست است، اما اصول اعتقادی نیست.



[1]. محقق، جنجالی و دعانویس یهودی کارائی بود که در اواسط قرن دوازدهم در قسطنطنیه شکوفا شد. او را با نام مستعار «ها-ابل» می‌شناختند که به معنای «سوگوار صهیون» است.

[2]. آبراهام بن دیوید (حدود 1125 - 27 نوامبر 1198) که با مخفف رابعام بن دیوید نیز شناخته می شود، خاخام پرووانسی، مفسر مهم تلمود، بود. و به عنوان پدر کابالا و یکی از حلقه های کلیدی در زنجیره عرفای یهودی شناخته می شود.

پیشینه شابات

بابلی ها از ماه نو، هر هفتمین روز را به عنوان «روز مقدس» جشن می گرفتند که «روز شر» نیز نامیده می شد (به معنی «نامناسب» برای فعالیت های ممنوع).  در این ایام مقامات از فعالیت های مختلف منع می شدند و مردان عادی از "درخواست کردن" منع می شدند و حداقل روز 28 به عنوان "روز استراحت" شناخته می شد.  ظاهراً هنگام شب برای جلوگیری از ممنوعیت ها، برای خدا و الهه متفاوتی پیشکش می کردند: مردوک و ایشتار در هفتم، نینلیل و نرگال در چهاردهم، سین و شماش در بیست و یکم، و انکی و  در روز 28 ماه.   الواح مربوط به قرن ششم قبل از میلاد سلطنت کوروش و کمبوجیه دوم نشان می دهد که این تاریخ ها گاهی تقریبی بوده اند. و ماه قمری 29 یا 30 روزه اساساً شامل سه هفته هفت روزه و یک هفته آخر شامل هشت یا نه روز بود که چرخه هفت روزه مداوم را می شکسته است1.

در میان سایر نظریه‌های مبدأ شبات، دایره‌المعارف جهانی یهودی آیزاک لندمن نظریه آشورشناسانی مانند فردریش دلیتز را ارائه کرد که مبنی بر این که شبات در اصل از چرخه قمری برخاسته است2،  که شامل چهار هفته منتهی به سبت، به اضافه یک یا دو روز دیگر محاسبه نشده در ماه.است3.

«Sapattum» یا «Sabattum» که به ندرت تأیید شده است به عنوان ماه کامل، همزاد یا ادغام شده با «شابات» عبری است، اما ماهانه است تا هفتگی؛ این به عنوان شکلی از sa-bat سومری («میان استراحت») در نظر گرفته می شود. 

در زبان اکدی به عنوان um nuh libbi («روز نیمه استراحت») به گفته مارچلو کراوری، سبت «به طور قطع از شباتوی بابلی، جشن ماه کامل گرفته شده است، اما تمام آثار منشأ این گونه از بین رفته است. عبرانیان آن را به افسانه کتاب مقدس نسبت می‌دهند." این نتیجه‌گیری بازیابی متنی گزارش آسیب‌دیده آفرینش:  Enûma Eliš است، که اینگونه خوانده می‌شود: «سپس در اواسط ماه با [سابات] روبرو خواهید شد»4.

       ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- Pinches, T.G. (1919). "Sabbath (Babylonian)". In Hastings, James (ed.). Encyclopedia of Religion and Ethics. Selbie, John A., contrib Charles Scribner's Sons. pp. 889–891.
2- Joseph, Max (1943). "Holidays". In Landman, Isaac (ed.). The Universal Jewish Encyclopedia: An authoritative and popular presentation of Jews and Judaism since the earliest times. Vol. 5. Cohen, Simon, compiler. The Universal Jewish Encyclopedia, Inc. p. 410.
3-Cohen, Simon (1943). "Week". In Landman, Isaac (ed.). The Universal Jewish Encyclopedia: An authoritative and popular presentation of Jews and Judaism since the earliest times. Vol. 10. Cohen, Simon, compiler. The Universal Jewish Encyclopedia, Inc. p. 482.
4-Pinches, T.G. (1919). "Sabbath (Babylonian)". In Hastings, James (ed.). Encyclopedia of Religion and Ethics. Selbie, John A., contrib Charles Scribner's Sons. pp. 889–891.

علم حقیقی

ابى بصیر مى‌گوید:خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم و عرض کردم:قربانت گردم،مى‌خواهم از شما سؤال خصوصى کنم،در اینجا کسى هست که سخن مرا بشنود؟
گوید:امام پرده‌اى که میان او اتاق دیگرى آویخته بود بالا زد و سرى در آن کشید،و سپس فرمود:اى ابو محمد،از هرچه خواهى بپرس، گوید:گفتم قربانت،شیعیان بازمى‌گویند که:رسول خدا«ص)به على علیه السّلام بابى از دانش آموخته که از آن هزار باب براى وى گشوده شد؟
فرمود:اى ابا محمد،رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به على علیه السّلام هزار باب آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مى‌شد،گفتم:بخدا علم این است، ساعتى آن حضرت سر انگشت به زمین زد و سپس فرمود:محققا این علم است ولى باز آن علم کامل و نهائى نیست و به راستى جامعه نزد ماست و مردم چه مى‌فهمند که جامعه چیست‌؟گفتم: قربانت گردم،جامعه چیست‌؟فرمود:دفترى است که هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله درازا داشت و به املاء آن حضرت است که از زبان خود بیان کرده و على علیه السّلام به دست خود نوشته، هر حلال و حرام و هرچه مورد نیاز مردم باشد در آن است حتى دیه خراش در آن ذکر شده است سپس دست بر بدن من زد و فرمود:اى ابو محمد،به من اجازه مى‌دهى‌؟گوید: عرض کردم:قربانت،من در اختیار شما هستم هرچه خواهید بکنید، گوید نشگونى از من گرفت و فرمود:حتى جریم این عمل هم در آن ذکر شده و در این‌حال چهرۀ خشمگینى داشت،گوید:گفتم:به خدا علم این است،فرمود:این هم علم است ولى باز علم نهائى و کامل نیست و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:و به راستى در نزد ما است جفر و چه مى‌فهمند که جفر چیست‌؟گوید:عرض کردم که:جفر چیست‌؟فرمود: یک ظرفى است از پوست که در آن است علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته از بنى اسرائیل،گوید:گفتم:به راستى این است همان علم کامل،فرمود:این هم علمى است ولى باز آن علم نهائى و کامل نیست،و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:به راستى نزد ما است مصحف فاطمه علیه السّلام و چه مى‌فهمند که مصحف فاطمه چیست‌؟گوید:گفتم: مصحف فاطمه علیه السّلام چیست‌؟فرمود:سه برابر این قرآنى که در میان شماست در آن است و به خدا یک کلمه از این قرآن شما هم در آن نیست،گوید:گفتم:به خدا علم کامل این است،فرمود:این هم علمى است ولى آن علم نهائى و کامل نیست،و ساعتى خاموش شد و باز فرمود:به راستى در نزد ماست علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست گفتم:قربانت گردم بخدا علم نهائى این است،فرمود:این هم علمى است ولى آن علم نهائى نیست،گوید:عرض کردم:قربانت،پس علم نهائى و کامل چیست‌؟فرمود:آن علمى که در هرشب و هرروز نسبت به کارى دنبال کارى و چیزى پدید شود تا روز قیامت.

طور سینین

بر اساس روایت قرآنی که خداوند متعال با موسی علیه السلام صحبت می کند، دو صحنه از دو واقعه است که بین آنها تا سالها فاصله است و در هر دو واقعه نام کوه طور آمده است. همانطور که خداوند با استاد ما موسی صحبت کرد طبق قرآن کریم دو بار اتفاق افتاد.

بار اول: هنگام بازگشت از سرزمین مدیان در شمال حجاز به مصر و این اتفاق در کوهی در جنوب شبه جزیره سینا رخ داد که خداوند متعال در قرآن کریم آن را طور سینا یا طور سینین نامیده است. و در آیات دیگر تنها با نام طور ذکر شده است: «پس چون مقرر کرد موسی برای موعد مقرر مقرر شد و با قوم خود راه می‌رفت و آتشی از کنار کوه همراه او بود». -قصص: 29] و یک بار به عنوان وصف غربی ذکر شد «وَ لَمَا أَنَّکَ لَمْ تَغَرَبٌ مِنْ حَضَیْنَا لَهُمْ یُسْیَی وَ مِنْ شَهَدُونَ» (القصص: 44). ].

مرتبه دوم: پس از خروج بنی اسرائیل از مصر با عبور از دریا از خلیج عقبه به سمت شمال حجاز، و الواح به موسی علیه السلام در چهل غیبت از بنی اسرائیل داده شد. روزهایی که در آن گوساله را می پرستیدند. این بار کوه الطر الیمین نامیده شد.

  همچنین در کتاب مقدس به دو کوه اشاره شده است، نه فقط یکی. صحرای سینا و کوه سینا 38 بار و کوه دیگری به نام حورب 18 بار ذکر شده است.

"اینک، من در مقابل شما در آنجا بر صخره در حوریب ایستاده‌ام، و شما صخره را می‌کوبید و آب از آن بیرون می‌آید تا مردم بنوشند." پس موسی در برابر چشمان بزرگان اسرائیل چنین کرد. :6].

«پس برخاست و خورد و نوشید و با قوت آن غذا برای چهل روز و چهل شب به کوه خدا، حورب رفت» [اول پادشاهان 19: 8].

«در حورب گوساله‌ای ساختند و بر مجسمه‌ای گداخته تعظیم کردند» [مزمور 106:19].

«حتی در حوریب خشم خداوند را برانگیختی و خداوند بر تو خشمگین شد تا تو را هلاک کند» [تثنیه 9: 8].

در روزی که در حضور خداوند، خدای خود در حوریب ایستاده‌ای، هنگامی که خداوند به من گفت: «مردم را نزد من جمع کن، و من سخنان خود را به آنها اعلام خواهم کرد تا یاد بگیرند که در تمام ایام از من بترسند. که در آن در زمین زنده اند و فرزندان خود را تعلیم می دهند (10) پس آمدی و در پای کوه ایستادی و کوه در آتش می سوخت تا به مرکز آسمان در تاریکی و در ابر و تاریکی غلیظ. 11) سپس خداوند از آتش با شما سخن گفت و شما صدای کلمات را شنیدید، اما تصویری را ندیدید، بلکه صدایی را مشاهده کردید (12) و به عهدی که به شما دستور داده بود به شما گفت: ده کلمه که بر دو لوح سنگی نوشته است. (13) و خداوند در آن زمان به من دستور داد که فرایض و احکامی را به شما بیاموزم که در سرزمینی که برای تصاحب آن از آن عبور می کنید انجام دهید.(13) 4) پس مواظب خود باشید. زیرا شما تصویری از روزی را که خداوند در حوریب از میان آتش با شما سخن گفت ندیدید (15)» [تثنیه 4].

«در تابوت چیزی نبود جز دو لوح سنگی که موسی در آنجا در حوریب قرار داده بود، هنگامی که خداوند با بنی‌اسرائیل هنگام خروج از مصر عهد بست. ﴾ [اول پادشاهان 8: 9] .

«هیچ چیز در تابوت نبود مگر دو لوحی که موسی در حوریب قرار داده بود، هنگامی که خداوند با بنی اسرائیل به هنگام خروج از مصر عهد بست.» [دوم تواریخ 5:10].

«یهوه خدای ما در حوریب با ما عهد بست» [تثنیه 5:2].

«شریعت بنده ام موسی را که در حوریب برای تمامی اسرائیل به او امر کردم، به خاطر بیاور. قوانین و احکام» [مالکی 4:4].

«خداوند خدای ما در حوریب با ما سخن گفت و گفت: «در این کوه نشستن بس است.» (6) برگردید و حرکت کنید و وارد کوه اموریان و تمام بیابان اطراف شوید. دشت و جنوب و ساحل دریا و سرزمین کنعانیان و لبنان تا نهر بزرگ یعنی رود فرات (7)» [تثنیه 1].

بین پدران کلیسا در تشخیص اینکه سینا و حورب یک کوه هستند و همچنین در محل هر یک از آنها اختلاف وجود دارد. اما آنچه در میان آنها مشهور است این است که آنها یک کوه هستند که آن را به نام کوه سینا می شناسند. زیرا از سوی دیگر آیاتی وجود دارد که ذکر می کند که دادن الواح در کوه سینا صورت گرفته است و آیه ای که می گوید اولین حادثه سخن گفتن بر درخت در کوه حورب بوده است! محتمل‌ترین چیز این است که چون گمان می‌کردند آن دو کوه یکی هستند و کوه حورب نام کوه سینا است، در میان راویان بین آن‌ها سردرگمی به وجود آمد و با هم عوض می‌شدند.